تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

خودآگاهی

رضا بیگدلی در تحقیق برای دانش آموزان:

تحقیق در مورد خود آگاهی

یکی از مهم‌ترین بحثهای فلسفه ذهن که در حال حاضر بحث روز آن به شمار می‌رود، مسأله خودآگاهی یا ماهیت ذهن (به انگلیسی: consciousness) است.  

اهمیت
اهمیت مطالعات خودآگاهی یا ماهیت ذهن به حدی در حال اوج گرفتن است که نشریه ساینس (Science) در سال ۲۰۰۵ اقدام به ارائه ۲۵ تا مهم‌ترین سئوالات علمی قرن حاضر را نمود، و در این گزارش، مطالعات علوم خودآگاهی در مکان دوم مهم‌ترین پرسش‌های علمی کنونی جهان قرار داده شد.
تعریف
با اینکه خودآگاهی (ماهیت ذهن) قرن هاست که مورد توجه اندیشمندان عالم بوده‌است، اما نخبگان علم امروزی هنوز از ارائه یک تعریف واحد و منسجم و حتی قابل قبول برای یکدیگر عاجزند.
    * خودآگاهی = consciousness (مصوب فرهنگستان زبان پارسی)
    * آگاهی = awareness
    * خویشتن‌آگاهی = self-awareness
    * هوشیاری = sobriety, astuteness, alertness
این واژگان هر یک تعریف خود را دارند، و معادل یکدیگر نیستند. بطور نمونه، دیوید چالمرز تفاوت بین آگاهی و خودآگاهی را اینگونه بیان می‌کند:
« آگاهی، قرین روانشناختی خودآگاهیست»
ماهیت ذهن، ماده‌گرایی، و پیامدهای آن
سئوال بزرگ این است که چگونه انسان می‌تواند از امور مختلف آگاه باشد در حالی که ابزار فیزیکی مانند مغز و اعصاب به تنهایی هرگز نمی‌توانند حالت خودآگاهی داشته باشند. ماده‌گرایان بزرگ همانند دانیال دنت امروزه اذعان دارند که خودآگاهی صرفاً نتیجهٔ یک سیستم پیچیدهٔ مطلقاً فیزیکی است.
به عقیده جولین هاکسلی «این انگاره که خودآگاهی نتیجه انگیزش بافت‌های عصبی است درست مثل داستان مالیدن چراغ علاءالدین و بیرون آمدن غول است.» از دیدگاه برخی، ممکن است خودآگاهی را همان شکاف تبیینی (به انگلیسی: The explanatory gap). این واقعیت بحث‌های بیست سال اخیر را درباره خودآگاهی تحت شعاع خود قرار داده‌است.
خودآگاهی چیست؟
خودآگاهی نخستین اصل بنیادین نگارش عمیق است. اهمیت خودآگاهی از این جهت است که وقتی شما خود و جهان‌تان را بدون پیش‌داوری و همراه با صداقت و امانت مشاهده کنید به یک نگاه روشن دست می‌یابید. اگر شما یک تصویر واقعی از توانایی‌ها و ناتوانی‌هایتان نداشته باشید احتمالاً بیش از حدِ نیاز، کوشش خواهید کرد.
هر نویسنده‌ای توانایی‌ها و ناتوانی‌هایی دارد که دانستن و پذیرفتن آن‌ها مهارتش را افزایش خواهد داد. هیچ نویسنده‌ای در تمام فنون نگارش کامل نیست.
این طبیعت ماست در بازی با مهارت‌هایمان. اگر واقعاً با گفت‌و‌گو و تبادل نظر رابطهٔ خوبی داشته باشیم با رضایت از آن استفاده خواهیم کرد و اگر اهل تفاهم نباشیم در بخش‌های خلق شخصیت در نوشته‌مان ناکام خواهیم بود. این طبیعی است. اما برای رشد کردن باید در فضای رنج حرکت کنیم. باید بیاموزیم به همان راحتی که در اقیانوس تفاهم شنا می‌کنیم در رودخانهٔ تبادل نظر هم به پیش رویم. یکی از وظایف شما این است که صادقانه ارزیابی کنید که از کدام بخش فرایند نگارش، بیشتر لذت می‌برید و در کدام بخش انگشتان‌تان را گاز می‌گیرید.
قواعد کلید کلمات هستند. همهٔ کتاب‌های درسی انگلیسی در حوزهٔ نگارش خلاق طرح کلی این قواعدند. اصطلاحات گوناگون از کتابی به کتاب دیکر اندکی متفاوتند ولی می‌توانیم آن‌ها را در دو بخش اساسی خلاصه کنیم: پیش‌نویسی و بازنویسی .
پیش‌نویسی همچنین طوفان مغزی، نگارش آزاد، کشف، پرسشگری و جوشش نیز نامیده می‌شود. اینجا فضای
کشف است. اینجا جایی است که حقیقتاً آزادیم. بدون مانع و بیرون از خودسانسوری می‌توانیم در امتداد یک چشمهٔ آگاهی بنویسیم. در اینجا نباید بابت چیزهایی مثل دستور زبان یا پاراگراف‌بندی نگران باشیم. اینجا هر چه بنویسیم می‌تواند گامی باشد که ما را به مرحلهٔ بعد راهنمایی می‌کند. این اولین جرعهٔ نگارش شماست. اینجا جهان روشن و شگفتی تمام است. اینجا جایی است که ما رجز می‌خوانیم، آغازهای دروغین [تخیلی] را می‌سازیم، می‌فهمیم که کاراکترهایمان چه کسانی هستند و خودمان را شگفت‌زده می‌کنیم.
پیش‌نویس فضایی است که شنیدن و سرآغاز و روزنه را در خود قرار می‌دهد. همه چیز لذت‌بخش است. ایده‌های ما استحکام بیشتری یافته‌اند. با کاراکترهایمان مأنوس شده‌ایم وبرای پیشبرد داستان تلاش می‌کنیم. اینجا مرحلهٔ هجوم و هیجان است. دیگر نمی‌توانیم برای آغاز نگارش صبر کنیم. آرزو می‌کنیم همیشه در این حیرت و شگفتی باقی بمانیم. هر نویسنده‌ای که این مرحله را دوست دارد احساس می‌کند که اکنون در پوست خود نمی‌گنجد.
اما این را بدانید: نویسنده‌ای که در مرحلهٔ پیش‌نویس باقی می‌ماند هر چند با نوشته‌های شخصی و خصوصی‌اش احساس شادمانی می‌کند اما هیچ داستان یا شعر منتشر شده‌ای نخواهد داشت. در این مرحله فقط یک پایه و اساس می‌خواهیم نه یک قطعهٔ پیراسته و کامل. نویسنده‌ای که خیال کند آنچه همان ابتدا نوشته کامل است نویسنده نیست.
بخش دومِ پروژهٔ نگارش، بازنگری است که مراحل مختلفی را شامل می‌شود. اکنون زمانی است که نیم‌کرهٔ چپ مغز را فعال می‌کنیم. در اینجا یک گام به عقب برمی‌گردیم و پیش‌نویس را با یک نگاه انتقادی مرور می‌کنیم. اکنون با استفاده از ابزار مهارتمان تراشکاری و شکل دادن به نوشته را آغاز می‌کنیم. اکنون می‌توانیم چیزهایی که در مرحلهٔ پیش‌نویس، عریان (خام) بودند را به چیزهای تبدیل کنیم که توجه خواننده را جلب می‌کنند.
این نیروی فعال [بازنگری] در بریدن و پوست کندن [کلمات] بی‌رحم است. این کار [پرزحمت] است. در اینجا آتشی به‌پا می‌کنیم تا تمام چیزهایی که در مرحلهٔ پیش‌نویس جمع کرده بودیم شعله‌ور شوند. سپس آن‌ها را داخل آب فرو می‌بریم تا باصلابت‌ترین‌شان باقی بمانند. ممکن است از اینکه نتیجه، مطابق خواست ما نیست منزجر یا حتی از این کار خسته شویم ولی اسّ و اساس این مرحله، کار دقیق است.
با این حال این مرحله بسیار مهیج و پرشور است. اینجا کشف مدام است. ولی این کار [پرزحمت] است. احتمالاً نویسندگانی که به مرحلهٔ پیش‌نویس علاقه‌مند بودند در سختی این مرحله جامه‌دری می‌کنند.
در اینجا نگارش را در یک فضای واقعی انجام می‌دهیم. سؤال مشترکی که در کنفرانس‌های نویسندگان مطرح می‌شود این است که «در طی کار از چه تعداد چک‌نویس استفاده کنیم؟» در اینجا یک پاسخ منحصربه‌فرد وجود ندارد چرا که هر پروژه‌ای بایسته‌های خود را دارد. تنها چیزی که می‌توان گفت اینکه همیشه بیش از یک پیش‌نویس مصرف می‌شود. در برخی موارد بهتر است بنویسید و [برای دیگران] بفرستید؛ [مطمئناً] تأثیر چشمگیری در فضای کاری شما خواهد داشت. اولین پیش‌نویس تنها شروع کار است.
مرحلهٔ بازنگری زمانی است که بازمی‌گردیم و با نگاهی تازه نوشته‌مان را از ابتدا بازبینی می‌کنیم. ما در اینجا دوباره آغاز می‌کنیم ولی با زیربنایی محکم. با گام‌هایی استوار شکل دادن کلمات را شروع می‌کنیم. همهٔ ابزارهای مهارتی که آموخته‌ایم را به کار می‌گیریم. در این گام هر چه بیشتر با نگاه یک نویسنده متن را بخوانیم کمک بیشتری به خود کرده‌ایم. اینجا همان جایی است که زوایای دید خود را انتخاب می‌کنید و تصمیم می‌گیرید که از دیالوگ کوتاه یا بلند استفاده کنید. جایی که گام [اولیه] و کشش [ثانویه] و تندیس استوار [نوشته‌تان] را خلق می‌کنید. اکنون ویرایش و غلط‌گیری کنید. آن‌قدر عرصه را بر کلمات تنگ کنید تا فریاد آن‌ها بلند شود. کلمات انتخابی‌تان را تنظیم و زوائد را حذف کنید.
سرانجام هدف این است که در یک فضای یکدست بنویسیم. ما می‌خواهیم اجزاء را دور هم جمع کنیم و بین پیش‌نویس و پاک‌نویس پیوند برقرار کنیم.

ماهیت ذهن و مکانیک کوانتمی
یکی از تعابیر مسئلهٔ سنجش در مکانیک کوانتمی اذعان می‌دارد که فروریزش تابع موج و تولید وقایع و ذرات کوانتمی مستلزم وجود خودآگاهیست. بدین معنی، نه تنها خودآگاهی معلول طبیعت نیست، بلکه علت آن است، و حتی دلیل ایجاد فرایندهای درون مغزی در مقیاس بسیار کوچک می‌باشد.
از مدافعان مشهور این دیدگاه استوارت همروف، هنری ستپ، و فیزیکدان بزرگ راجر پنرز است که معتقد است اندرکنش‌های کوانتیکی در ناحیه‌ای از سلول‌های مغزی بنام میکروتوبول‌ها به وقوع می‌پیوندد. وی بر این مبنا همانند کورت گودل معتقد است که مغز انسان یک سیستم فرا-الگوریتمی است.
برخی حتی این نظریات را پیشتر برده و معتقدند که خودآگاهی با فضا و زمان پیوندهای بنیادی دارد.

بزرگان نظریه‌پرداز در فلسفهٔ خودآگاهی
در تاریخ
رنه دکارت اعتقاد داشت جایگاه خودآگاهی در غده پینه آل در مغز است.
جرج برکلی، بانی نظریه آرمانگرایی مدرن.
باروچ اسپینوزا و اشاعهٔ فلسفه مونیسم
گوتفرید لایبنیتز مشهور در فلسفه خودآگاهی هم نظریاتی دارد.
امروزه
دیوید چالمرز بنیانگذار موسسه مطالعات خودآگاهی مشهور دانشگاه آریزونا
دنیل دنت، ماده‌گرای بزرگ که اعتقاد دارد خودآگاهی یک پدیدهٔ کاملاً فیزیکی است.
جان سرل از بزرگ‌ترین فیلسوفان کنونی فلسفه ذهن.
کریستف کخ: متخصص بزرگ عصب شناسی که به‌دنبال یافتن کورلاسیون (همبستگی)‌های نورونی برای تبیین خودآگاهیست.
از دیگر بزرگان این رشته می‌توان راجر پنرز، گوستاو برنرویدر، ستوارت همروف، دیوید بوهم، روپرت شلدریک، ستانیسلاس دوهین، مایکل تای، بنیامین لیبت، و کارل پریبرام را نام برد.

مهارت در خودآکاهی
آگاهی از خود و خصوصیات مختلف خود، به انسان کمک می کند با توانایی ها و ضعف ها و سایر خصوصیات خود آشنا شود. همچنین در صورت برخورد با طرف مقابل و تشکیل زندگی مشترک بهتر و عمیق تر با مسائل روبه رو شود. این خودآگاهی به شخص نشان می دهد که چگونه می تواند احساسات خود را بشناسد، از وجود آنها آگاه شده و به وقت لزوم کنترلشان نماید تا منجر به هیچگونه ناراحتی نگردد.
خودآگاهی، موجب شناخت نیاز افراد و یافتن راه مناسب برای مواجهه با آنها می شود. همچنین اهداف زندگی را مشخص تر و واقع بینانه تر نشان می دهد و ارزش واقعی افراد و مسائل پیرامونشان را نمایان می سازد. خودآگاهی فرآیند سالم هویت یابی را برای انسان سهل تر می نماید، به زندگی او آرامش می دهد و احساس رضایت مندی اش را رونق می بخشد.
«خودآگاهی» تضمین کننده استحکام وجود فرد در هنگام بزرگسالی است و باعث پرورش روابط زن و شوهر در رویارویی با مشکلات و حل مناسب آنها می شود.
خودآگاهی تضمین کننده استحکام وجود فرد در هنگام بزرگسالی است و باعث پرورش روابط زن و شوهر در رویارویی با مشکلات و حل مناسب آنها می شود.
به جز موارد فوق، «خودآگاهی» شناخت و تنظیم احساسات، اهداف و برنامه زندگی، تفریحات و سرگرمی ها، توانایی ها، ضعف ها، ارزش ها، مسئولیت ها، شناخت فرهنگ، مذهب، علائق، آرزوها و استعدادها را به دنبال دارد.
کشف و درک و شناخت مهارت ها و توانایی های خود، به این دلیل مهم است که فرد قبل از ازدواجش بداند چه هدفی دارد تا برای ازدواج خود براساس هدف اصلی زندگی اش، برنامه ریزی نماید. مثلاً فردی که هدفش رسیدن به درجات عالیه کمال و معنویات است، اگر با کسی ازدواج کند که هدفش رسیدن به یک زندگی تجملی و سراسر مادیات است، به طور قطع پس از ازدواج، دچار مشکلات فراوانی در زندگی مشترک خواهد شد. امتیاز دیگری که می توان برای خودآگاهی منظور نمود آن است که موجبی قدرتمند برای شناخت و تشخیص تفاوت های بین خود و دیگران است. در این میان باید گفت شناخت تفاوت های میان زن و مرد، یکی از مهم ترین بخش های مربوط به مهارت خودآگاهی است.
● شناخت تفاوت های میان زنان و مردان
در یک بعد کلی می توان گفت انسان ها، تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند که دلایل شان نیز متنوع و متعدد است. اما تفاوت های بین زن و مرد ، تفاوت های عمده ای است. برخی از این تفاوت ها، ریشه در عوامل فیزیولوژیکی و زیستی دارند و بعضی، نشأت گرفته از عوامل فرهنگی و اجتماعی هستند.بیشترین این تفاوت ها را که معمولاً شدید و قابل تعمق است، می توان در ازدواج و زندگی مشترک به وضوح احساس کرد، از جمله این که:
۱) دیدگاه زنان و مردان نسبت به ارتباط و مسائل جنسی کاملاً متفاوت است
این تفاوت که در واقع ریشه زیستی دارد، مهمترین اختلاف آنان در ارتباط با رابطه جنسی است. این رابطه در زنان با عواطف مثبت و احساسات گره خورده است در حالی که ارتباط جنسی در مردها، بیشتر جنبه های فیزیولوژیک دارد و بیشتر ارضای یک غریزه به حساب می آِید. دیگر آن که جنبه های عاطفی این احساس در مردها، بسیار کمتر از آن احساسی است که در زن ها وجود دارد. این تفاوت ها و یا عدم آگاهی از آنها، گاهی موجب سوء تفاهم و بر هم خوردن روابط میان مرد و همسرش می شود.
۲ ) استقلال برای مردان اهمیت بسیاری دارد
استقلال مردها از موارد قابل توجه در زندگی مشترک است. چون آنها مایلند و می خواهند در مورد مسائل مالی و معاملات و سایر موارد مشابه، مستقل عمل کنند. مخالفت همسر یا عدم توجه وی به این نکته، می تواند مشکلات و موانعی در زندگی مشترک ایجاد کند زیرا مرد تصور می کند که به احساس استقلالش، لطمه خورده است.
۳ ) زنان می خواهند مورد حمایت باشند و به این حمایت اهمیت می دهند
چنانچه زن حس کند از طرف همسرش مورد بی توجهی و بی مسئولیتی قرار گرفته، به شدت آزرده می شود و واکنش های عاطفی شدید نشان می دهد. زیرا آنچه برای زن ها اهمیت دارد، آن است که حس کنند همسرشان به آنان احترام می گذارد و به سلامت وعقیده و ... آنان اهمیت می دهد.
۴ ) مدیریت خانه برای مردها بسیار مهم است
با مراجعه به فرهنگ های مختلف موجود در جوامع گوناگون، خواهیم دید که «مرد» به عنوان قدرت اول خانواده، شناخته شده است که البته این مسئله را باید جدای از تبعیض های جنسی میان زن و مرد، به حساب آورد. در خانواده هایی که زن بدون نظرخواهی و مشورت همسرش درباره مسائل خانوادگی تصمیمی اتخاذ می نماید، یا این که قدرت اول خانواده است، معمولاً مشکلات گوناگون زیادی مشاهده می شود که آسیب دیدگی احساس مرد از خود را می توان یکی از این ناراحتی ها دانست. البته این که مرد، قدرت اول خانواده باشد بدان معنا نیست که مرد، در یک نقش دیکتاتوری ظاهر شود بلکه منظور از این مسئله، مدیریتی است که باید بر عهده مرد قرار بگیرد.
۵ ) صحبت کردن و ارتباطات اجتماعی برای زنان مهم است
زن ها با دور هم جمع شدن و صحبت کردن، بسیاری از نگرانی ها، استرس ها و ناراحتی های خود را تعدیل وتخلیه می نمایند. تمایل به ارتباطات اجتماعی و حرف زدن در زنان بیشتر از مردان است. به همین دلیل چنانچه درک و آگاهی زن و مرد، نسبت به این خصوصیت ضعیف باشد، مطمئناً آنان را دچار سوء تفاهمات جدی در زندگی مشترک خواهد نمود.
۶ ) نگاه مردان به مسائل، کلی تر است
مردها معمولاً وارد جزئیات و نکات ظریف نمی شوند، در حالی که زن ها به عمق مسائل و اجزاء ریز در ارتباطات و دیگر موارد، توجه زیادی دارند. معمولاً این خصوصیات زن و مرد، موجب می شود زن تصور کند مرد در باره بسیاری از مسائل بی دقت و بدون توجه است و مرد نیز همسرش را فردی حساس و ریزبین بداند که همیشه ذهن خود را برای موارد و مسائل پیش پا افتاده و کم اهمیت، درگیر و مشغول می سازد.
۷ ) جذابیت های جسمی و آراستگی برای مردها بسیار اهمیت دارد
مردها بیش از زن ها تحت تأثیر جذابیت های جسمی و آراستگی زن قرار می گیرند که این نیز یکی دیگر از تفاوت های مهم آنهاست.
۸) زن ها عاطفی تر از مردها هستند
یکی دیگر از تفاوت های عمده بین زن و مرد، عاطفی تر بودن زنان است و این انتظاری است که زن ها، از مردها نیز دارند! مثلاً زنی که همواره تاریخ دقیق روز ازدواج ، تاریخ تولد همسر، مکان آشنایی و ... را به یاد دارد و چه بسا به مناسبت آنها، برای همسر خود، هدیه هایی هم تهیه کند، وقتی با شوهری روبه رو می شود که نسبت به این مسائل بی اعتنا یا فراموشکار است، نخستین احساسش آن است که همسرش نسبت به او بی علاقه و بی اهمیت است. باید دانست ادامه چنین تفکرات منفی و برخوردهای احساسی در مدت زمانی اندک، موجب بروز سوء تفاهم و دلسردی از زندگی مشترک می شود. لذا آگاهی از این نکات ضمن آن که از ناراحتی های بسیاری جلوگیری می کند، احساس مهارت در زندگی مشترک را در شخص رشد می دهد و او را به موفقیت می رساند.
● مهارت در همدلی با افراد
همدلی با افراد مهارت خاصی می خواهد. همدلی به برقراری ارتباط عمیق و صمیمی به انسان ها کمک بسیاری می کند. گاهی اوقات افراد به اشتباه، تصور می کنند تفاهم به این معناست که ما با فرد مقابل، کاملاً همفکر و هم عقیده باشیم، در حالی که باید گفت چنین تصوری از پایه و اساس اشتباه است، زیرا هیچ گاه نمی توان دو انسان را یافت که به طور کامل شبیه یکدیگر باشند. اختلاف و تفاوت در دیدگاه ها، سلیقه ها، آرزوها، عقاید و علایق، همه و همه، امری طبیعی و کاملاً عادی است. اما آنچه این اختلاف و تفاوت را می تواند برای ما، قابل درک و فهم سازد، همان «همدلی» است که به واسطه آن، می توانیم بسیاری از مشکلات ارتباطی خود با دیگران، خاصه شریک زندگی مان، را برطرف سازیم.
▪ اصول مهارت همدلی
۱ ) به صحبت های دیگران خوب گوش کنید.
هنگامی که کسی صحبت می کند، کار دیگری انجام ندهید. خوب گوش کردن یا به عبارت دیگر، گوش کردن فعال، پایه و اساس هر نوع ارتباط سالمی است. نمی توان هم کتاب خواند و هم به صحبت های طرف مقابل گوش داد. چون بین شنیدن و گوش دادن، تفاوت زیادی وجود دارد. همچنین توجه کنید که هنگام صحبت کردن طرف مقابل، به صورت او نگاه کنید تا مطمئن باشد نسبت به صحبت هایش، هر چند معمولی و عادی، دقت، حرمت و حساسیت لازم را قائلید. حتی گاه با اظهار کلماتی چون بله! عجب! خوب! فهمیدم! پس این طور! به او نشان دهید که کاملاً به صحبت هایش و آنچه که می گوید، توجه دارید و برای این توجه تمرکز کافی داشته باشید.
۲ ) با احساس و عواطف طرف مقابل تان همراه و هماهنگ شوید.
هنگام همدلی، سعی کنید طرف مقابل خود را درک کنید. آن هم به طور حقیقی و دور از هرگونه تظاهر و تصنعی ریاکارانه یا از روی اجبار! بلکه از روی عاطفه و احساس هماهنگ با طرف مقابل. مثلاً هیچ وقت نمی توان با فردی که با صدا و حالتی حزن آلود، درباره مسئله یا موضوع ناراحت کننده ای سخن می گوید، با لحنی شاد و سرشار از سرخوشی سخن گفت. البته عکس این مثال نیز صادق است.
۳ ) به احساسات و هیجان های طرف مقابل تان توجه داشته باشید.
بیشتر اوقات، فردی که از شرایط و مسایل خود، سخن می گوید و به شرح مشکلات یا درد دل هایش می پردازد، قبل از آن که به دنبال راه چاره یا پند و اندرز و یا راهنمایی باشد، نیاز دارد تا مخاطب او، متوجه احساس و حالت و هیجان او شود و موقعیت های احساسی او را درک کند. شما باید با توجهی که نسبت به احساس و هیجان او می کنید، این خواسته را برای وی به اثبات برسانید.
۴ ) خود را به جای طرف مقابل بگذارید.
تنها در این صورت است که می توانید از دریچه چشم وی، به مشکلات نگاه کنید و احساسات و موقعیتش را دریابید تا بتوانید همدلی لازم را درباره اش داشته باشید.
۵ ) در همدلی با طرف مقابل، از جمله های قاطع استفاده نکنید.
معمولاً شدت ناراحتی و هیجان در فرد نیازمند به همدلی، به حدی است که موجبات آزردگی و آسیب پذیری را در او، مستعد می سازد. بنابراین باید مراقب بود تا با چنین فردی، با کلمه ها و جمله های قاطع و بُرنده، صحبت نکنیم. چه بسا که در تشخیص احساس و معانی سخنان وی اشتباه کرده باشیم آن وقت به دلیل قطعیت نظر و صحبتی که داشته ایم، نه تنها همراه و همدل او نبوده ایم، بلکه به نوعی وی را آزرده خاطر و منزجر نیز کرده ایم.
● مهارت حل اختلاف
این مهارت نیز، همانند بقیه مهارت ها، برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک و اصولاً برقراری ارتباط درست با دیگران ضروری و واجب است. آنچه مسلم است، بروز اختلاف و تفاوت بین افراد، امری کاملاً عادی و طبیعی است. منتها مهمتر و طبیعی تر آن است که نسبت به حل این اختلافات، اشراف داشته باشیم و بتوانیم اختلاف یا سوء تفاهمات خود یا دیگران را به گونه ای حل کنیم که رضایت همه فراهم آید؛ و این رضایت حاصل نخواهد شد مگر با کسب مهارت در حل اختلافات.
▪ اصول مهارت حل اختلاف
۱) صحبت کنید، اما بدون پرخاش و توهین و تندی.
حل اختلاف، در زمان عصبانیت، حاصلی جز تخریب بیشتر نخواهد داشت. پس بهتر آن است که همیشه بعد از آرام شدن محیط و افراد، اقدام شود.
۲) منفی سخن نگویید.
اگر برای وصل کردن، قدم جلو می گذاریم، باید دقت کنیم از به کار بردن سخنان نومید کننده و تحریک کننده و در مجموع منفی، خودداری نمائیم.
۳ ) در اولین قدم اختلاف، آن را حل کنید.
به محض احساس اختلاف یا سوء تفاهم، درصدد حل آن برآیید. چون اگر شامل مرور زمان شود، تبدیل به کینه و رنجش می شود. به خاطر داشته باشید صحبت و بازگو کردن ناراحتی ها و سوءتفاهمات، کمک مؤثری برای رهایی از غم و اندوه است و حل اختلافات را نیز سهل تر می نماید.
۴) از طرف مقابل خود، یا طرفین اختلاف، درخواست کنید تا خیلی سریع، وقت مناسبی را با هماهنگی یکدیگر، برای حل اختلاف، اختصاص دهند.
۵) احساس شرم و گناه و خجالت را برای طرف مقابل به وجود نیاورید.
چنانچه ما با طرف مقابل خود، دچار مشکلی شده اید یا برای حل اختلاف دیگران، می خواهید اقدام نمائید، هرگز نباید به گونه ای صحبت کنید که دیگری یا دیگران را دچار احساس خجالت، گناه یا شرمندگی کنید. طعنه و کنایه را نیز باید از لحن و کلامتان حذف نمایید.
۶) نظر و عقیده خود را بیان کنید.
ناراحتی خود را عنوان کنید و درباره اش سخن بگویید بدون آن که قضاوت یا سرزنش کنید و حکمی صادر نمایید.
۷) دیگری یا دیگران نیز حق دارند.
به طرف مقابل خود یا دیگرانی که با یکدیگر دچار اختلاف شده اند، اجازه کافی بدهید تا از ناراحتی ها و مشکلاتشان صحبت کنند. تخلیه روانی، فرد را برای طرح یا پذیرش مسائل متفاوت و سپس حل مشکلات، آماده تر می نماید.
۸) عذرخواهی مشکل نیست.
در زمان حل اختلاف، چنانچه فرد متوجه اشتباه خود بشود، بهتر است فوری با یک جمله که حاکی از ندامت و عذرخواهی اوست مسئله را ختم به خیر کند. «عذرخواهی» نه تنها فرد را کوچک نمی کند، بلکه دیگران را متوجه انعطاف و دقت نظر او نیز می سازد. حال چنانچه لزومی به عذرخواهی هیچ کسی مشاهده نشد، توافق و به قول معروف، کنار آمدن با هم، مسیری تازه برای رفع سوء تفاهمات و برقراری ارتباطات جدید خواهد بود.
۹) هربار، فقط یک موضوع را مطرح کنید.
برای هر مشکل، یک جلسه مشخص را اختصاص دهید. چرا که در صورت صحبت و طرح همه ناراحتی ها و مشکلات در یک جلسه، نه تنها راه حلی حاصل نخواهد شد، بلکه به لحاظ یادآوری و تداعی یا درهم پیچیدگی ناراحتی ها، دامنه اختلافات وسعت بیشتری خواهد گرفت.
لازم به یادآوری است که مهارت حل اختلاف، در روابط خانوادگی، خاصه ارتباط میان زن ها و شوهرها، اهمیت بسیاری دارد. ضمناً باید در نظر داشت که در این روابط، حفظ احترام ادب و حرمت و همکاری و تعادل، برای همگان امری لازم و واجب است.

● مهارت تصمیم گیری
تصمیم گیری نیاز به مهارت دارد. انسان ها به صورت های مختلفی تصمیم گیری می کنند، خواه این تصمیم درباره معامله ای باشد یا اشتغال به کاری یا انجام عملی یا ازدواجی.
▪ انواع تصمیم گیری
۱ ) تصمیم گیری احساسی؛ که تصمیم براساس یک احساس خاص ( عشق ، خشم، کینه، حسادت و کمک و...) گرفته می شود.
۲ ) تصمیم گیری اجتنابی؛ تصمیمی که فرد به دلیل ترس و نگرانی که دارد، سعی می کند تا آنجا که می تواند آن را به تعویق اندازد. این گونه اتخاذ تصمیم، امکان آن را به وجود می آورد که فرد، فرصت های مناسب زندگی خویش را از دست بدهد.
۳) تصمیم گیری اخلاقی؛ تصمیمی است که فرد، برای انجام آن به دلایل اخلاقی تکیه می کند. مثلاً ادامه دادن به یک زندگی مشترک مملو از تنش و پر تشنج، به دلیل وجود فرزند.
۴ ) تصمیم گیری تکانشی؛ این نوع تصمیم گیری، بسیار سریع و بدون توجه به عاقبت کار، یا ارزیابی و توجه به موقعیت ها و شرایط صورت می گیرد. مثلاً فردی، فرد مقابل خود را برای کاری که در نظر دارد ترغیب به عجله می کند و قدرت تفکر در مورد یک عمل درست را از او می گیرد.
۵ ) تصمیم گیری مطیعانه؛ سبک تصمیم گیری مطیعانه، می تواند صدمه زیادی به موضوع تصمیم و یا به عنوان مثال، به ازدواج فرد، وارد کند. در تصمیم گیری مطیعانه، دیگران برای یک یا دو نفر یا موضوعی، تصمیم می گیرند بدون آن که فرد یا افراد یا موضوعی که تصمیم بر روی آن اجرا می شود، نقشی در این تصمیم گیری داشته باشند. نمونه این تصمیم گیری را می توان در ازدواج های سنتی مشاهده کرد.
۶ ) تصمیم گیری عقلانی؛ سالم ترین تصمیم ها، تصمیمی است که براساس تفکر، بررسی و مطالعه، ارزیابی و تحقیق صورت بگیرد. تصمیم گیری عقلانی، براساس واقعیات است و معمولاً خطا و اشتباه در آن به ندرت دیده می شود.

▪ اصول تصمیم گیری عقلانی
تصمیم گیری عقلانی نیز مانند بقیه مهارت ها، دارای اصول مهارتی است که به ترتیب ذیل است:
مواجه شدن با یک تصمیم: زمانی است که فرد متوجه می شود باید تصمیم بگیرد. بنابراین روی آن تمرکز کرده و ضمن روشن کردن موضوع تصمیم، اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری می نماید.
حق انتخاب و بررسی مورد تصمیم بر اساس اطلاعات: با راه حل ها و اطلاعاتی که فرد به دست آورده، این حق را می یابد تا تصمیمی درست برای انتخاب، ازدواج یا انجام کار مورد نظرش بگیرد.
ارزیابی پیامدهای پیش بینی شده حق انتخاب: فرد پیامدهای متفاوت از انتخاب ها را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد تا معقول ترین آنها را انتخاب کند.
تعهد به تصمیم: نسبت به تصمیمی که گرفته می شود باید پایبند بود و به آن اعتقاد داشت.
برنامه ریزی برای انجام تصمیم: حتی تصمیم عقلانی نیز نیاز به برنامه ریزی دقیق دارد.
اجرا یا انجام تصمیم: در این مرحله، فرد به صورت عملی وارد مراحل برنامه ریزی شده می شود. مثلاً تصمیم به ازدواج که مراحلی همچون خواستگاری ، نامزدی ، خرید و غیره دارد.
ارزیابی پیامدهای واقعی اجرا یا انجام تصمیم: فرد به بررسی و ارزیابی تصمیمی می پردازد که یا ناموفق بوده یا آن موفقیت لازمی را که فکر می کرده نداشته است. در اینجا فرد مراحلی را که از سر گذرانده، مورد بررسی قرار می دهد تا برای برنامه آینده اش، شروع به برنامه ریزی کند.

این حکایت را چند بار بخوانید:
عارفی در معبدی در میان کوهستان زندگی می کرد. روزی راهبی که راهش را گم کرده بود. عارف را دید و از او پرسید: "استاد راه کدام است؟" عارف گفت: "چه کوه زیبایی!"
راهب با حیرت گفت: "من پرسیدم راه کجاست؟"
عارف با لبخند، نگاهی به کوه کرد و گفت: "چه کوه زیبایی!"
راهب با تعجب و دلخوری گفت: "من راجع به کوه از شما نپرسیدم، بلکه از راه پرسیدم!"
عارف با نرم لبخندی رو به راهب کرد و گفت: "پسرم تا زمانی که نتوانی به فراسوی کوه بروی، راه را نخواهی یافت"
به بیانی ساده، اگر من از پنجره طبقه اول یک ساختمان 20 طبقه به بیرون نگاه کنم، منظره ی محدودی را در پیش روی خود خواهم داشت ولی اگر شما از طبقه بیستم همان ساختمان به بیرون نگاه کنید، قهراً افق وسیع و نامحدودتری را خواهید دید، حتی می توانید مثلاً: وضعیت هوا و ابرها را هم پیش بینی کنید. در تعریف به من می گویند: ناآگاه و شما را فردی آگاه اندیش می نامند.
 به تعبیری دیگر آگاهی، از بالا نگریستن به مسایل زندگی است و جور دیگری نگاه کردن است.
کوچکترین تحول همانند سنگ ریزه ای است
                               که به درون برکه ای پرتاب می شود
                                                        امواج بسیاری به گرد آن شکل می گیرند
                                                                         سنگ ریزه ی آگاهی نیز با برکه ی ذهن ما چنین کند!!
آیا ما به خود آگاهی رسیده ایم؟
آیا ما به دنیا آمده ایم که در مسیر افقی دنیا (به نام زندگی) بر بستر خور خواب و خشم و شهوت، هستی را به لجن بکشیم؟ و در یک خط افقی از گاهواره تا گور حرکت کنیم؟
(لحظاتی به این سؤال فکر کنید!)
دکتر شـــــریعتی خودآگاهی را عصیان و انسان را چون فواره ای می انگارد و می گوید:"انسان فواره ایست که از قلب زمین عصیان می کند و در این جستن شتابان و شور انگیزش هرچه بیشتر اوج می گیرد، بیشتر پریشان و تردید زده میشـود!"
- در آینه اندیشه و خِرَد، خود را نگریستن، یعنی، خودآگاهی!
- خود آگاهی یعنی، اشراف بر اعمال خود!
- خود آگاهی چراغی است برای ظلمانی شبهای فرداهایمان!
- با رسیدن به خود آگاهی می فهمیم که چرا آمدیم؟ چه کار باید بکنیم؟ کجا باید برویم؟
- خودآگاهی انسان را هدفمند و جهت دار می سازد!
- اگر بدانید در این جهان چه رسالتی دارید و چه مسئولیتی بر دوش؟ آنگاه شما را می توان کسی خواند که به خود آگاهی رسیده است.

جان کلام: خود آگاهی؛ یگانه فرق بین انسان و حیوان است!


منابع:

رضا بیگدلی

مقاله های پزشکی مجله سلامت
تحقیق روان شناسی چشم اندازی از تیزهوشان در بیست سال آینده
www.aftab.ir
www.tebyan.net

دولت ما در حکومت چه نقشی دارد

رضا بیگدلی در تحقیق برای دانش آموزان:

دولت  در اصل به سازمان سیاسی جامعه که متشکل از حکومت ، مردم و سرزمینی با مرزهای معین است گفته می شود . همچنین به ساخت قدرتی که در سرزمین معین برمردمانی معین تسلط پایدار دارد و از نظر داخلی ، نگهبان نظم به شمار می آید و از نظر خارجی ، پاسدار تمامیت سرزمین و منافع ملت و یکایک شهروندان خویش به شمار     می آید تعریف شده است .

اما در این جا منظور از دولت ، مفهوم رایج آن یعنی هیئت دولت یا قوه مجریه است .
دولت از چند وزارت خانه و سازمان تشکیل می شود. آن ها کارهای مختلفی برای مردم انجام می دهند و رئیس جمهور بر کارهایشان نظارت دارد . رئیس جمهور برای مدت چهار سال با رأی مستقیم مردم انتخاب می شود و انتخاب مجدد او به صورت متوالی ، تنها برای یک دوره بلامانع است .
ریاست قوه مجریه :
اجرای قانون اساسی :اگر در سازمان یا وزارت خانه ای بر خلاف قانون اساسی عمل شود رئیس جمهور از مسئول آن وزارت خانه در خواست می کند که علت را توضیح دهد .
تعیین نماینده ویژه : رئیس جمهور در مواقع ضروری برای پی گیری کارها نماینده یا نمایندگانی تعیین می کند از جمله زمانی که در اداره یا وزارت خانه ای مشکل خاصی پیش می آید یا به علت وقوع سیل زلزله ، .... به منطقه ای خسارت وارد می شود .
امضای توافق نامه های بین المللی : کلیه ی موافقت نامه ها و قرار دادهایی که قرار است بین جمهوری اسلامی ایران و کشور های دیگر بسته شود ، پس از تصویب مجلس شورای اسلامی ، به امضای رئیس جمهور یا نماینده ی قانونی او می رسد .
هیئت دولت گروهی است که از رئیس جمهور ، معاونان رئیس جمهور و وزیران تشکیل می شود . آن ها در طول سال جلسات متعددی برگزار می کنند و در مورد مسائل مهم کشور و جهان به گفتگو می پردازند و در مورد مسائل مهم تصمیم گیری می کنند .
سازمان  تربیت بدنی ، سازمان مدیریت و برنامه ریزی و سازمان حفاظت محیط زیست مستقیماً زیر نظر رئیس جمهور قرار دارند .


دولت و حکومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی
جریانات و حوادثی که در دهه‌های اول از سدة اخیر بر ایران می‌گذشت، بویژه سقوط نهضت ملی نفت، سایه روشنهای فراوانی پیش روی تحلیل‌گران و جامعه‌شناسان بخصوص آنهایی که درد دین داشته و به سرانجام امت اسلامی ایران با اهداف آرمانگرایانه می‌اندیشیدند، قرار داده بود. حضور بی‌حد و حصر آمریکاییان در ایران و تسلط شدید آنها بر دربار پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 32، شکافهای میان شاه و ملت را بیش از پیش نمایان ساخته و چهره ضد مذهبی و ضد مردمی او را بر ملا می‌نمود.
حضرت امام با نگاه ژرف و تحلیل عمیقی که در مواجهه با مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اجتماع آن روز ایران داشتند، به عنوان عالم دینی و سیاسی نمی‌توانستند، نسبت به این مسائل مهم امت اسلامی بی‌تفاوت باشند و با احاطه بر اوضاع زمانه، منتظر فرصتی بودند تا با آگاهی دادن به جامعه زمان خویش، اعتراض صریح و واکنش مثمرثمری را نسبت به افشا ساختن این وضعیت داشته باشند.
رحلت آیت‌الله بروجردی، گستاخی و جسارت محمدرضا شاه را در پی داشت تا با سوءاستفاده از این موقعیت برنامه‌های موردنظر خویش، بخصوص برنامه‌هایی را که مخالف با منافع اسلام یا میهن و به نفع اربابان بیگانه‌اش بود اجرا نماید. حضرت امام در چنین موقعیت حساسی وارد عمل شدند. ایشان در وهله اول با سخنرانیهای صریح و واکنش سریع در اعتراض به برنامه‌های غیراسلامی و ضد مردمی شاه ضمن اعلام مواضع خود، با تبیین برنامه‌های خیانتکارانه شاه از مردم و نهادهای اسلامی بخصوص مراجع و مجتهدین و حوزه‌های علمیه درخواست می‌کردند که در چنین موقعیتهایی واجب است با واکنش نشان دادن مؤثر به داد اسلام و مردم برسد. تداوم سخنرانیهای امام و تلاشهای ایشان در جهت تنویر افکار مردم جامعه، سرانجام منجر به غیرقانونی اعلام شدن حکومت شاه و دعوت حضرت امام از مردم ایران برای جایگزین کردن حکومت اسلامی به جای استبداد شاهنشاهی بود.
ضرورتها و لزوم تشکیل دولت و حکومت اسلامی
اندیشه‌ها و عمده سخنرانیهای حضرت امام در ضرورت و لزوم تشکیل دولت و حکومت اسلامی بر چند پایه و محور عقیدتی، تاریخی، اجتماعی و سیاستهای داخلی و بین‌المللی استوار می‌باشد که به هر یک از آنها جداگانه اشاره می‌شود:


تشکیل حکومت واقعی اسلام
به لحاظ اجتماعی ـ مذهبی، حضرت امام که اندیشه سیاسی خودشان را ضرورت تشکیل حکومت در چارچوب احکام و قوانین اسلامی در راه تحقق بخشیدن به پیاده کردن این احکام می‌دانستند، با شجاعت هرچه تمامتر به انتقاد از برخی رفتارها و عملکردهای غیراسلامی حکومت پهلوی پرداختند و نهایتاً حکومت وی را غیراسلامی و وجود شاه در ایران را مانع اصلی در راه نیل به حکومت صددرصد اسلامی که آرزو داشتند به حساب آوردند. مخالفتها و انتقادات اولیه امام از زیر سؤال بردن حرکتهای خائنانه شاه به اسلام و هم‌پیمان شدن با یهود آغاز می‌گردد:
«... همه با هم همصدا بگویند که آقا ما نمی‌خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند. ما نمی‌خواهیم که مملکت ما با مملکت یهود هم‌پیمان بشود در مقابل پیمان اسلامی...»
لحن پرقدرت امام در سخنرانیهای خود و در انتقاد تند و صریح از شاه، محمدرضا پهلوی و اعمال وی را بی‌محابا زیر سؤال می‌برد و نه تنها وی را یک حاکم اسلامی نمی‌دانستند، بلکه او را جنایتکار و خاطی از احکام و قوانین اسلام می‌خوانند:
«... جنایتکاری که علیه تمام شعائر مذهبی و اسلامی مبارزه می‌کند و با همة مظاهر اسلامی مخالف است، نمی‌تواند، در بین مسلمین موافق داشته باشد. جنایتکاری که می‌گوید مذهب در حکومت من نقشی ندارد، چطور ممکن است موافق داشته باشد...»
حضرت امام با اشاره به گزارش تاریخی منابع مربوط به عدم سازش امام علی(ع) با معاویه از همان ابتدای خلافت، آن را حجتی آشکار بر مردم زمانة خود در عدم رضایت به حکومت جور می‌دانند و معتقدند که:
«رضایت بر حکومت اینها... رضایت بر غارتگری مال مردم است و هیچ مسلمی حق ندارد که رضایت بدهد به حکومت ظالمی ولو یک ساعت.»
وضعیت سیاسی ـ فرهنگی و تمدنی‌ای را که محمدرضا شاه در ایران ایجاد کرده بود، یعنی با اقدامات و عملکردهای خود سعی می‌کرد تا ایران را یکسره به دامن استعمارگران ببرد و به اصطلاح آنها را پناهگاه خود قرار دهد و هر روز بیش از پیش ما را وابسته و محتاج به آنها در تمامی شئون زندگی حتی در مسائل خصوصی نماید و این کار را تمدن و تجدد به حساب می‌آورد، مورد انتقاد و اعتراض حضرت امام قرار می‌گرفت. ایشان معتقد بودند: حکومتی که ملاکهای علومش و تربیت و تعلیمش، وابسته کردن مردم جامعه اسلامی باشد، این حکومت اسلامی نیست.
«... ما که می‌گوییم حکومت اسلامی، می‌گوییم این وضع باید از بین برود...»
امام با برشمردن برخی اعمال ننگین شاه معتقد بودند که رژیم حتی به حداقل احکام و دستورات اسلامی نیز عمل نمی‌کند. بنابراین چنین حاکمی شایستگی و صلاحیت حکومت بر امت اسلام را ندارد:
«لااقل به بعض احکام این حاکم عمل بکند، خیانت نکند به این ملت، نخورد مال این ملت را. برندارد مال این ملت را ببرد به آمریکا و به سایر ممالک و ویلا برای خودش و بچه‌هایش و طایفه‌اش درست بکند»
«... ما دنبال یک حاکم تقوادار، تقوای سیاسی لااقل داشته باشد. نخورد مال این ملت را، هدر ندهد مال این ملت را...»

سیاستهای بین‌المللی و لزوم تشکیل حکومت اسلامی
نفوذ استعماری استعمارگران و رخنه عوامل مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، و حتی مذهبی آنها در درون تشکیلات جامعه ما در رژیم گذشته منزلت مسلمان را متزلزل ساخته بود. رضایت به این دریوزگی و سرسپردگی و خفت و زبونی که جامعه بین‌المللی و در رأس آنها آمریکا، انگلیس و اسرائیل برای ایران و دیگر کشورهای اسلامی منطقه به وجود آورده بودند، عالمان آگاه، آزاداندیش و دلسوز به حال ملت اسلام همچون حضرت امام را متقاعد می‌کرد که تشکیل حکومتی اسلامی که به این خفتها و زبونیها در عرصه بین‌المللی خاتمه دهد، بایسته و جزء تکلیف آحاد مسلمین می‌باشد و چنین اقدامی اولین هدف و آرمان امام خمینی به شمار می‌رفت:
«... در مرحلة اول، هدف مستقل نمودن کشور و قطع ایادی و سلطة خارجی و داخلی متکی به خارج است و نیز قطع هر نحو سلطه چه سیاسی و نظامی و چه فرهنگی و اقتصادی است و بیرون راندن استعمار و استثمارگران هر که باشند و اختصاص دادن مخازن و منابع کشور به مردم رنج کشیده...»
حضرت امام با آگاهی و اشراف کامل بر مسائل بین‌المللی در جهت ریشه‌یابی عوامل که مخل در کار برقرار شدن حکومت اسلامی بودند، از دستهای آلوده و پیدا و پنهان استکبار و استعمار جهانی در این کار غافل نبودند. ایشان با گوشزد کردن توطئه‌های بیگانگان در ممالک اسلامی از موج تبلیغات منفی که بر علیه اسلام از جانب استعمارگران به افکار مردمان مسلمان تزریق می‌گشت، پرده برداشته‌اند:
«... استعمارگران به نظر ما آوردند که اسلام حکومتی ندارد، تشکیلات حکومتی ندارد... واضح است که این تبلیغات جزئی از نقشة استعمارگران است برای بازداشتن مسلمین از سیاست و اساس حکومت...»
از دیدگاه حضرت امام نقشة دیگر استعمار برای تضعیف حکومتهایی که داعیه اسلام‌خواهی در مملکت خویش داشته‌اند، تبلیغ و تحلیل ناروا در رابطه با عدم سازگاری دیانت اسلام با سیاست و ترساندن اقشار علما و روحانیون از ورود به عالم سیاست و منع آنها از داخل شدن به دستگاههای سیاسی حتی برای نظارت، جهت حفظ احترام و منزلت خویش در میان مردم و جامعه اسلامی است. با تبلیغ اینکه دخالت در امور سیاسی در واقع همان روی آوردن عالم و روحانی به امور دنیوی و مصداق فرد فاسق می‌باشد! اندیشه‌های مسموم خود را به خورد برخی از روشنفکران منحرف و برخی از اهالی حوزه داده و با این اقدامات و تبلیغات، سعی در منزوی کردن علما و روحانیون که از پیشروان مردم در نهضتهای انقلابی به حساب می‌آمدند و جدی‌ترین عناصر مخالف با سلطة استعمارگران و از اصلی‌ترین منهیان متخلفان از قوانین و احکام اسلامی در کشور بودند، نمودند. متأسفانه برخی از روحانیون و روشنفکران نیز ناآگاهانه و بدون اطلاع از اندیشه‌های شوم استعمار آب به آسیاب دشمن می‌ریختند و آنها را در راه پیشبرد اهداف شومشان یاری می‌کردند.
«... این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده‌اند. این را بی‌دین‌ها می‌گویند. ...این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده‌اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعة مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می‌توانند، بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است...»
«... این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمال می‌کنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعی بازدارند و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضد اسلامی مبارزه کنید و آنها هر کاری می‌خواهند بکنند... کسی نباشد، جلو آنها را بگیرد...»
هدف از تأسیس دولت اسلامی
از دیدگاه امام دولت پهلوی دولتی غیرقانونی بود که نه از پایگاه مردمی برخوردار بود و نه مطابق با موازین حکومت اسلامی رفتار می‌کرد و این خود باعث می‌شد تا امام خمینی اولین مقصود سیاسی خودشان در جامعه را تأسیس دولت و حکومت اسلامی مطابق با آن نوع که توسط پیامبر(ص) و امام علی(ع) در حکومتشان بوجود آورده بودند، بدانند.
امام حکومتی مدنظرشان بود که اهم مقاصد و خواسته‌های مردمان مسلمان را برآورده کرده و به نیازهای آنان پاسخ گوید. در واقع حکومتی که آرزوی حضرت امام بود، حکومتی بود که پس از تأسیس شدن آن، مایه افتخار و مباهات مردم مسلمان ایران باشد و این حکومت نمونه‌ای باشد، برای نشان دادن حکومت صحیح به دیگر حکومتهای اسلامی و حتی امتهای غیراسلامی ممالک دیگر:
«... اگر چنانچه ما بتوانیم ان‌شاءالله حکومت اسلامی را اجرا بکنیم، در این ممالک، یا در مملکت خودمان که ایران است، آن وقت معلوم می‌شود که طرز حکومت چطور است...»
ساده‌زیستی یکی از اصلی‌ترین فاکتورهای مهم و از اهداف حضرت امام بود که آن را از طرز زندگی حضرت علی(ع) در هنگام حکومت پنج ساله حضرتش الگوبرداری نموده بودند و با استناد به چنین زندگانی بود که خواسته خودشان را مطرح می‌کردند و از شاه و عملکرد غیراسلامی او انتقاد می‌نمودند:
«... ما می‌خواهیم یک حاکمی در همه ایران ـ اگر ان‌شاءالله موفق بشوند مسلمین ـ در همه ممالک اسلامی یک حکومت باشد این جوری یک حکومت باشد که مال مردم را نخورد. یک حکومت باشد که برای قانون متواضع باشد، یعنی سر پیش قانون فرود بیاورد...»

مهمترین مقصود و هدف حضرت امام از تشکیل حکومت اسلام، معرفی کردن حکومتی نمونه به جهان معاصر برای خروج بشریت از بن‌بستهای سیاسی‌ای بود که حکومتهای غیرقانونی و فاسد آنها، آگاهانه یا ناآگاهانه امتها را گرفتار ساخته بودند و مرتب اظهار امیدواری می‌کردند تا در آینده‌ای نزدیک این امر به وقوع بپیوندد و آنها بفهمند که حکومت اسلامی چه حکومت باارزشی است و مشخصه‌های یک حکومت صحیح چیست:
«... من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل بشود و از مزایایی که در حکومت اسلام هست، بر بشر روشن بشود تا بشریت بفهمد که دین اسلام چه دینی است، و در روابط بین حکومت و ملتها چه روابطی است و در طرز اجرای عدالت چه نحوی است و شخص اول مملکت با رعیت چه جور فرقی دارد در زندگی...»
«... اگر چنانچه اسلام به آن طوری که هست پیاده بشود و اجرا بشود امید آن را داریم که تمام بشر در تحت لوای اسلام بیرون بیاید، تمام مکتبها شکست بخورد. مع‌الاسف نگذاشتند که اسلام را بشناسند مردم...»
امام خمینی نوعی حکومت اسلامی می‌خواستند، در کشور برقرار بشود که همه ارکان حکومتی آن، از شخص حاکم تا پایین‌ترین رده‌های مدیریتی و ریاستی آن، رفتار و زندگی و عملکردی شبیه به نظام خلافتی امام علی(ع) داشته باشند. هدف و منظور حاکمش از حکومت همان هدفی باشد که امام علی از بدست گرفتن حکومت از ابتدای بیعتشان با مردم مدنظرشان بود. وضع زندگی و معیشت او، حتی در زمان حکومت، از افراد طبقه سه پایین‌تر و با مردم و با همین طبقه فقرا هم‌درجه در زندگی بود.
دادرسی حاکم اسلام در حکومتی که مقصود و هدف حضرت امام بود می‌باید، با رؤسای جمهوری و حاکمان دیگر تفاوت داشته باشد:
«... حکومت اسلام مثل حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه می‌آمد، جلوس می‌کرد و آنهایی که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می‌کردند...»
هدف حضرت امام از تشکیل حکومت اسلامی در این گفتارشان تبلور یافته است:
«... ما می‌خواهیم، یک حاکمی در همه ایران ـ اگر ان‌شاءالله موفق بشوند مسلمین ـ همه ممالک اسلامی یک حکومت باشد این جوری یک حکومت باشد که مال مردم را نخورد. یک حکومت باشد که برای قانون متواضع باشد؛ یعنی سر پیش قانون فرود بیاورد...»

آفات دولت اسلامی و موانع تشکیل آن
در نظر امام یکی از آفت‌هایی که دولت اسلامی را تهدید می‌کند، مناقشات میان گروهها و احزاب مختلفی است که در راه تشکیل حکومت اسلامی تلاش می‌کنند. به همین دلیل به فرمان ایشان، این احزاب و گروهها باید تلاش کنند تا بدور از مناقشات گروهی خود و حزبی، ملت را تا رسیدن به هدف عالی، یعنی تشکیل حکومت اسلامی هدایت کنند.
دستهای ناپاک و عقلهای ناقص یا ضعیف نیز ممکن است، بر سر راه تشکیل یا تداوم حکومت اسلامی قرار گرفته و مانع تحقق آرمان ملت در راه تشکیل شدن یا ادامه یافتن و یا کند شدن حرکت جامعه به سمت تشکیل دولت ناب اسلامی گردد. همانطور که به قول حضرت امام همین عوامل بعد از رسول الله و در صدر اسلام موجب انحراف جامعه اسلامی و دور کردن آن از بستر صددرصد اسلامی خویش شدند.
یکی دیگر از آفتهای فکری که خطر بزرگ داخلی از دیدگاه امام محسوب می‌شود و همین نقیصه فکری و تفسیری از اسلام، باعث رخنه استعمار و ضربه زدن به دولت و یا مانع‌تراشی عمده بر سر راه تشکیل دولت می‌گردد:
«... تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه بوجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه‌های علمیه عرضه می‌شود، برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند و نگذارند، مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند؛ آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام باشند حکومتی بوجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کند...»
همان‌طور که اشاره شد حضرت امام در سخنرانی‌های خود مؤکداً به تبیین آفت‌های اندیشه انحرافی در درون جامعه اسلامی و هشدار دادن نسبت به خطرات آن می‌پردازند.
ویژگیها و مزایای حکومت جمهوری اسلامی
حضرت امام، خصوصیات و مزیت‌های اسلامی را که از دهة چهل به بعد در ذهن خودشان می‌پروراندند، در تمامی سخنرانیهای خود مطرح می‌ساختند. اصل اندیشه حضرت امام در واقع خداسالاری در جامعه بود. یعنی پیاده کردن دستورات خدا که در جامعه اسلامی از طریق آیات قرآن؛ سنت و گفتار پیامبر و ائمه به مسلمان‌ها ابلاغ می‌گردد و حاکم اسلام باید آنچه از طرف خدا رسیده را عمل کند.
«... حکومت سلطان اسلام «ظل الله» است. معنی «ظل» این است که حرکتی ندارد؛ خودش، حرکت به حرکت اوست...»

در حکومت اسلامی که مدنظر امام بود، نائل شدن جامعه اسلامی به پیشرفت و بالا رفتن سطح زندگی مردم و پاسداشت ارزشهای اسلامی، همچنین تأمین امنیت آنها تا زمانی که به عنوان یک شهروند در مملکت اسلامی زندگی می‌کنند، جزء اصلی‌ترین ویژگی‌ها و مزیتهایی بود که مردم از آن برخوردار می‌شدند. در همین راستا حضرت امام در سخنرانی خویش در برابر تبلیغات منفی اقدام به موضع‌گیری کرده‌اند:
«این جور نیست که اگر یک حکومت اسلامی پیدا بشود، دیگر زندگی مردم را به هم می‌زند و توپ و تانک و این چیزها دیگر نمی‌خواهیم و ما می‌خواهیم، الاغ سوار بشویم حرفهای مفت است که می‌زنند.»
به فرمایش امام به ما می‌گویند که شما حکومت اسلامی می‌خواهید بکنید؛ می‌خواهید که اصلاً چرخ این مملکت را بخوابانید! این غلط است می‌گویند؛ اینها تبلیغات باطل استما که می‌گوییم اسلام، اینها تبلیغات می‌کنند که اینها می‌خواهند هرج و مرج کنند.
حضرت امام پس از موضعگیری در برابر تبلیغات منفی دشمنان و معترضان اندیشه حکومت اسلامی، مزایا و ویژگیهای حکومت اسلامی را از دیدگاه خودشان مطرح نموده‌اند:
«... ما که حکومت اسلامی می‌گوییم، [یعنی] این هرج و مرج نباید باشد... ما چرخها را به راه می‌خواهیم بیاندازیم... نفتهای شما الآن به اروپا و آمریکا دارد می‌رود، ما می‌خواهیم جلوی این گرفته بشود؛ یک مقدار عاقلانه‌اش فروش برود، آن هم ارز دست ما بیاید؛ نه اینکه نفت ما را ببرند...»
حضرت امام معتقد بودند که حکومت اسلامی حکومتی است که به همان شکلی که حکومتهای دیگر تشکیلات حکومتی و اداری دارند و برای آن قوانین و مقررات وضع کرده‌اند، دین اسلام نیز دارای چنین ویژگیهای حکومتی است و قانون اساسی اسلام باید با تفسیر و تحلیل صحیح از دل احکام و عقاید آن بیرون کشیده شود.
«... اسلام حکومت دارد و حکومتش همان نحوی که حکومتهای دیگری هست و تشکیلات دارد؛ تشکیلات دارد لکن تشکیلاتی که تمامش بر مبنای عدالت است. روابط حکومت با رعیت، با اصناف رعیت، روابط رعیت با حکومت، روابط حکومت با مذاهب اقلیت، روابط مردم جامعه با اقلیتها، روابط حکومت با حکومتهای دیگر، روابط خود جامعة اسلامی با جوامع دیگر، تمام اینها قوانین دارد...»
«... وقتی حکومت اسلامی تشکیل شود همه تابع قانون اسلامند و اسلام یک جناح یکپارچه و واحد است؛ حکومت ما جمهوری اسلامی است که متکی بر آیات قرآنی است و قانونش، قانون اسلام است و جناحهای سیاسی در آنجا در اظهار عقاید خود آزادند...»
برنامه‌های حکومت اسلامی

طرحها و برنامه‌هایی که حضرت امام در اندیشه خودشان پس از تشکیل حکومت اسلامی و در بخشهای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی در نظر داشتند، در سخنرانیها و یا نوشته‌های ایشان منعکس شده است. برنامه پیشنهادی ایشان با اشراف کامل بر نقطه ضعفهای حاکمان و خلفای غاصب و غیرقانونی اسلامی در طول تاریخ و بخصوص حکومت پهلوی و مد نظر داشتن راهکارهایی خیرخواهانه که به سود مردم جامعه اسلامی و پیشرفت اسلام باشد بوده است.
استقلال و رسیدن به خودکفایی لازمة حکومت اسلامی، برای قطع وابستگی به اجانب از برنامه‌های دیگر امام بوده است. همچنین برنامه‌ها و سیاستهای خارجی و بین‌المللی نیز که ایشان بر آنها تأکید داشتند، نوعی خوار کردن و در تنگنا قرار دادن حتی قطع رابطه کردن با دولتهای معاند با اسلام و حکومت اسلامی بود:
«... همه با هم همصدا بگویند که آقا! ما نمی‌خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند. ما نمی‌خواهیم که مملکت ما با مملکت یهود هم‌پیمان بشود، در مقابل پیمان اسلامی...»
از دیدگاه حضرت امام نشریات و نوشته‌های آنها هم باید، در راستای اسلام و آماده کردن مقدمات یک حکومت اسلامی باشد:
«باید برنامه و نشریات همه جناح‌ها، بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت اسلامی باشد و در مقدمه، سرنگون کردن طاغوت و شاخ‌ها و شاخه‌های آن...»
در جامعة اسلامی که آرمان و آرزوی حضرت امام به حساب می‌آمد، برنامه‌ها طی دو مرحله، هم استقلال و خودکفایی مملکت اسلامی و اختصاص یافتن سرمایه‌ها به مردم را شامل می‌شده است و هم مجموعه اقداماتی در درون تشکیلات این جامعه هم به لحاظ منابع انسانی که تصفیه درونی و پالایش نیروهایش می‌خوانیم و هم به لحاظ منابع و امکانات مالی، جهت انجام اصلاحات تشکیلاتی به طور همه‌جانبه مدنظر بوده است:
«... در مرحله اول هدف مستقل نمودن کشور و قطع ایادی و سلطة خارجی و داخلی متکی به خارج است و نیز قطع هر نحو سلطه چه سیاسی و نظامی و چه فرهنگی و اقتصادی است و بیرون راندن استعمار و استثمارگران هر که باشند و اختصاص دادن مخازن و منابع کشور به مردم رنج کشیده... مرحله دوم تصفیه کامل وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی و مؤسسات دولتی و ملی از اشخاص خائن و استفاده‌جو و انگل‌هاست و سپردن کار به کاردانان وطنخواه امین و نیز حذف زواید شعبه‌ها و کرسیهایی که کار مفید برای کشور ندارند... و حذف هزینه‌های فوق‌العاده و حاتم‌بخشی‌ها که موجب تزلزل بودجة دولت شده است و پس از آن مراحل دیگری است که به تدریج اصلاح می‌شود...»

برنامه سیاسی‌ای که مدنظر حضرت امام بوده است، از سوی تبلیغات مخالفان بخصوص رسانه‌های رژیم و تبلیغات‌چیان شاه قلب شده و آنها درصدد بودند تا اندیشه امام و برنامه‌های حکومتی ایشان را نوعی نقشه‌ها و اهدافی شبیه آنچه امپراطوری عثمانی در قرنهایی که این امپراطوری از قدرت جهانی برخوردار بود، تعبیر نمایند و آن را خطری قریب‌الوقوع برای غربیان و کشورهای منطقه تلقی کنند. سؤالی که لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه لوموند فرانسه در تاریخ 4/2/57 از ایشان پرسیده بود، نیز ناشی از تأثیر همین شایعات و فرضیات مغرضانه بود. اما آنچه پاسخ حضرت امام بود، در واقع استناد ایشان به نوع تشکیلات حکومتی پیامبر(ص) و علی (ع) بود:
«... تنها مرجع استناد برای ما زمان پیغمبر و زمان امام علی است...»

راه های شاد زیستن

رضا بیگدلی در تحقیق برای دانش آموزان:

امروزه انسانها به دلیل مشغله زیاد روحی و روانی نیاز به آرامش و شادی دارند که راههای شاد زیستن می تواند در این راه به این افراد کمک کند.

این راه‌ها عبارتند از :
نقطه ضعف خود را بشناسید و از همین حالا دست به عمل بزنید.
قبل از اینکه بخواهید ذهنتان را آرام کنید، عصبانیت، نگرانی، احساس گناه را دور بریزید و بعد بخوابید.
همیشه مثل اردک عمل کنید، در ظاهر آرام و ساکن باشید اما زیر آب نهایت سعی خود را بکنید و پا بزنید .
بهتر است متوجه آینده باشید چون وقت زیادی را در آن می گذرانید.
تبیان زنجان
ضعف های خود را بشناسید روی نقاط قوت خود متمرکز کنید ، نقاط تهدید کننده خود را بشناسید.
اگر همه راهها به شکست منتهی شدند سطح معیارها و توقعات خود را پایین ببرید.
مراقب افکار خود باشید، آنها حرفهای شما را تشکیل می دهند.
مراقب حرفهای خود باشید آنها اعمالتان را تشکیل می دهند.
مراقب اعمال خود باشید، اعمال عادت می شوند.
مراقب شخصیت خود باشید که در سرنوشتتان موثر خواهد بود.
یک الگوی خوب بهترین نصیحت است الگوی خوب معادل 10000 کلمه ارزش دارد.
وقتی بحث کردن هیچ فایده ای ندارد بهترین کار این است که راضی شوید.
یک متشکرم که بلافاصله گفته شود همیشه موثرتر از یک نامه دو صفحه ای تشکر است که یک هفته بعد فرستاده شود.
یک مداد کوتاه بهتر از یک خاطره بلند است.
در همین زمینه پروفسور رابرت پوتنام محقق و استاد دانشگاه هاروارد می گوید: یکی از موارد شاد بودن انسان داشتن روابط قوی اجتماعی و خانوادگی است.
هر چه فرد از روابط بیشتر اجتماعی برخوردار باشد از سلامت قوی روحی و روانی برخوردار شده و بر شادی وی افزوده خواهد شد.
به گفته این محقق انسان ذاتا موجودی اجتماعی خلق شده که احساس درونی کمک به دیگران در او وجود دارد، بنابراین با داشتن چنین روابطی احساس سبکی و شاد بودن به فرد دست می دهد.
همچنین وی افزود: بنابر تحقیق های به عمل آمده یکی دیگر از موارد داشتن جامعه شاد اعتماد به یکدیگر در جامعه است.    

1-هر لحظه از زندگی را دوست بدار
گاهی فعالیت خود را متوقف کنید و بازی کودکان را تماشا کنید و گل رزی را ببویید. نمونه هایی از مردم که برای لذت بردن از اتفاقات عادی زندگی که معمولاً با عجله از آن می گذرند، وقت می گذرانند یا به لحظات خوبی که در طی روز داشته اند فکر می کنند، شادی در آنها بیشتر و افسردگی در آنها کاهش می یافته است.
2-از مقایسه کردن پرهیز کنید
با اینکه چشم و هم چشمی با همسایه و آشنایان جزو فرهنگ خیلی از ملت هاست، اما مقایسه کردن خودمان با دیگران می تواند به شادی و ارزشی که برای خود قایلیم لطمه بزند. بجای مقایسه کردن خود با دیگران، بر موفقیت های شخصی تمرکز کنید که شما را بسوی رضایت از خودتان سوق دهد.
3-پول را از اولویت های خود پایین بیاورید
افرادی که پول را در بالاترین اولویت های خود قرار می دهند، در معرض افسردگی و اضطراب بیشتر و عزت نفس کمتری هستند. هر چقدر رضایت و آرزوهای خود را در امور مادی قرار دهیم، کمتر آن را می یابیم. در واقع شادی بدست آمده عمر بسیار کوتاهی خواهد داشت. در ضمن افرادی که به دنبال پول هستند، سرزندگی و شکوفایی کمتری در زندگی خواهند داشت.
4-اهداف با معنایی داشته باشید
افرادی که برای رسیدن به چیز مشخصی تلاش می کنند، چه یاد گرفتن هنر دستی باشد یا بزرگ کردن فرزندانی خوب، بسیار بیشتر از کسانی که رویا و آرزوی قوی ندارند، شاد خواهند بود. به عنوان یک انسان ما به نیرویی برای کامیابی نیازمندیم. شادی نقطه برخورد لذت بردن و معناگرایی است. چه در محل کار و چه در خانه، هدف این است که مشغول به فعالیتهایی باشید که برای شما مشخص و لذت زاست.
5-ابتکار عمل در کار
اینکه چقدر در محیط کار شاد هستیم، بستگی به میزان ابتکار ما دارد. وقتی ما بتوانیم خلاقیتی را اعمال کنیم، به دیگران کمک کنیم، روشهایی برای پیشرفت پیشنهاد دهیم یا وظایف جدیدی اضافه برکار به عهده بگیریم، مثل این است که پاداش خوبی دریافت کرده باشیم و همه چیز را در کنترل بگیریم.
6-دوستان و خانواده خوب
افراد خوشبخت، خانواده و دوستان خوبی دارند و در روابطشان حمایت می شوند. در نتیجه دوستی های سطحی فایده ای نخواهد داشت و ما به روابط عمیق نیازمندیم که شامل درک و توجه باشد.
7-لبخند بزنید حتی وقتی احساس خوبی ندارید
ساده به نظر می رسد اما روش مفیدی است. افراد شاد راه های ممکن، فرصتها و موفقیت را می بینند. وقتی به آینده فکر می کنند خوش بین هستند و وقتی به گذشته می نگرند، نقاط قوت را به یاد می آورند. حتی اگر هرگز قادر به دیدن نیمه پر نیستید، با تمرین می توانید مثبت اندیشی را برای خود عادت کنید.

انتظار:
زندگی را در زمان حال بگذران و نفست را به خاطر اتفاقات آینده در سینه حبس نکن. وقتی منتظر وقوع چیزی هستید خود را با کار دیگری مشغول کنید. با رها کردن موقعیت به حال خود، نتایج را تسریع کنید.
بخشندگی:
کینه‌ورزی یکی از اصلی‌ترین علل بیماری‌هاست. سرزنش کردن دیگران هیچ ثمری برای ما ندارد و چیزی را تغییر نمی‌دهد. سرزنش خود و دیگران تنها ما را از پرداختن به مسئله اصلی که باید انجام دهیم باز می‌دارد. انتخاب با ماست که مهار زندگی خود را بدست گیریم و در حال زندگی کنیم یا خود را در لجاجت‌ها و پریشانی‌های گذشته زنجیر کنیم.
مقابله با افسردگی:
آیا احمقانه نیست تمام نگرانی‌های ۲۵ سال آتی را با خود حمل کنیم و تازه متعجب باشیم که چرا زندگی اینگونه دشوار است؟ ما را برای بیست و چهار ساعت زندگی امروز طراحی کرده‌اند و نه بیشتر. نگرانی امروز برای مشکلات فردا دردی از ما دوا نخواهد کرد.
شوخی:
ما اغلب وقتی مریض می‌شویم که خود و زندگی را بیش از اندازه جدی می‌گیریم. آنچه برای سالم ماندن بدن نیاز داریم، خندیدن است. بیایید گاه و بیگاه برای خود خاطر‌نشان کنیم که ما انسان هستیم و مانند تمام انسان‌های دیگر ممکن است کارهای احمقانه از ما سر بزند. اگر توقع شما بی‌عیب و نقص بودن و کمال است به این سیاره تعلق ندارید. زندگی آنقدرها جدی نیست بیایید شوخی را جدی‌تر بگیریم.
ما به طرف اندیشه‌های غالب خود کشیده می‌شویم:
اصل از این قرار است:« به هر چیزی که فکر کنی به طرفش کشیده می‌شوی» حتی اگر آن افکار دلخواهمان نباشند. علت اینست که مسیر حرکت ذهن همیشه بسوی هر چیز است و نه در جهت گریز از آن. تفکر مثبت سازنده است، به آنچه می‌خواهید فکر کنید.
ضمیر ناهشیار:
بیایید بپذیریم که ما هر روز از طریق افکار خود برنامه‌های تازه‌ای به ضمیر ناهشیار خود می‌دهیم.پس مواظب افکارمان باشیم. هدف خود را «به‌دست آمده» تصور کنید تا ضمیر ناهشیار شما ترتیب رسیدن به آن را فراهم کند.
تخیل:
هر چه تخیل شما رشد یافته‌تر باشد یادآوری و حل مسائل برایتان آسان‌تر است. تخیل خود را مانند جسم خود پرورش دهید. همه چیز از رویا آغاز می‌شود. حامی رویای خود باشید. در ترانه‌ای آمده است « اگر هرگز رویایی نداشته‌‌اید، پس هیچوقت هم‌رویایی که به حقیقت پیوسته باشد نخواهید داشت.»
تمرین ذهنی:
ارزش اساسی تمرین ذهنی در این است که ما را قادر به ارائه الگوهایی از عملکرد کامل و بدون نقص به سلول‌های مغزی‌مان می‌کند. ما در تخیل مرتکب اشتباه نمی‌شویم. در هر حال قبل از هر چیز زمانی را به انجام بی‌عیب و نقص عملی که می‌خواهید انجام دهید، در ذهن خود بپردازید.
قانون جذب:
ذهن انسان شبیه یک آهنرباست و هر چه را به آن فکر کند بطرف خود می‌کشد. به خواسته‌های خود فکر کنید تا به آنها دست یابید. البته استفاده از نیروی فکر جایگزینی برای عمل نیست، بلکه استفاده صحیح از ذهن ما را قادر می‌سازد که با سهولت و سرعت بیشتر به اهداف خود دست پیدا کنیم.


ترس:
با تعمیم این اصل به اصل تازه‌ای می‌رسیم با نام «ترس از دست دادن». وقتی بیم از دست دادن چیزی را داریم، خود را مستعد از دست دادن آن می‌کنیم.
اصل از این قرار است:« بر آنچه که دارید تمرکز کنید، از داشتن آن لذت ببرید و نگران از دست دادنش نباشید» اگر بر این باور باشیم که با از دست دادن چیزی یا کسی زندگی ما رو به نابودی خواهد گذاشت آنگاه چه بسا جهان تصمیم بگیرد به ما اثبات کند که بدون آن چیز یا آن کس هم قادر به زندگی خواهیم بود. ترس از دست دادن، زیستن در زمان حال نیست، زیستن در آینده است.

فرار از ترس‌ها:
اصل شگفت‌انگیز دیگر آن است که غالبا وقتی ما شهامت مواجهه با مشکلات را پیدا می‌کنیم آنها ناپدید می‌شوند و دیگر نیازی به رودررو شدن با آنها باقی نمی‌ماند.
قدرت واژه‌ها:
هرچه بر زبان بیاورید همان را بدست خواهید آورد. چون همین کلمات سازنده نگرش ما هستند اگر مصمم به شاد زیستن هستید باید درباره خود مثبت سخن بگویید. بیان مثبت به ما اجازه می‌دهد که به گزینش شایسته و نشاندن آنها در ضمیر خود بپردازیم و از این رهگذر عملکرد و احساس بهتری داشته باشیم. اصولی که باید در هنگام بیان مثبت رعایت شود:
۱- ذهن همیشه به طرف آنچه می‌اندیشیم حرکت می‌کند، پس اگر بیان شما اینگونه باشد که « من مریض نیستم» نتایج دلخواه شما عایدتان نخواهد شد.
۲- با گفتن و نوشتن یک بیان مثبت می‌توان تاثیر آن را دو چندان کرد چون بدین ترتیب حواس فیزیکی بیشتری درگیر شده و تاثیر عمیق‌تری می‌گذارد.
۳- تکرار این جملات لازم و مهم است. برای بازسازی نظام عقایدی که بیست سال مدافع آن بوده‌ایم مسلما به پافشاری و اصرار نیاز است.
شکرگزاری: وقتی سپاسگزار نعمت‌های خود هستیم مرکز توجه خود را بر خواسته‌های مطلوب خود قرار می‌دهیم. وقتی زندگی خود را سرشار از مواهب الهی بدانیم و آنچه که اکنون در اختیار داریم معترف باشیم سبب جاری گشتن سیلی از مواهب تازه به زندگی خود می‌شویم.

هنجار و ارزش‌های اجتماعی

رضا بیگدلی در تحقیق برای دانش آموزان:
هنجار وناهنجار

هنجار ـ که ترجمه (norm)است ـ در زبان لاتین و یونانی، به معنای «مقیاس »آمده است ؛یعنی هر چیزی که بخواهد در یک شبکه کلی تر قرار بگیرد، باید با آن شبکه، «جور »باشد و «مقیاسش »با آن متناسب باشد. در جامعه نیز چنین مقیاس هایی وجود دارد و مثلاً وقتی می گوییم فلانی با ما جور نیست یا تیپش به ما نمی خورد و یا رفتارش با ما فرق می کند، به همین نکته اشاره داریم.
به طور کلی، تمام انسان ها، از صبح که از خواب بیدار می شوند تا صبح روز بعد، تقریباًهر کاری که انجام می دهند، براساس یک نوع هنجار خاص است. رفتارهایی چون :سلام کردن، نعارف کردن، احترام گذاشتن، غذا خوردن، لباس پوشیدن، آرایش کردن، صحبت کردن و...که به طور مستقیم با غیر مستقیم به دیگر انسان ها مربوط می شوند ـ چه در اصل عمل و چه در در شیوه انجام دادن آن، همگی مبتنی بر «هنجار »هستند.
به طور خلاصه می توان سه ویژگی را برای «هنجارهای اجتماعی »در نظر گرفت :
1.هنجار اجتماعی، فعالیت های مشترک وکنش های (رفتاری های )اجتماعی است. یعنی افراد جامعه، با توجه به هنجارهای اجتماعی است که روابط خودشان را با دیگران تنظیم می کنند.
2.هنجار اجتماعی، رفتار یا شیوه ای است که اکثریت جامعه، از آن پیروی می کنند.
3.عدم پیروی از هنجارهای اجتماعی، مجازات در پی دارد.
در مقابل «هنجار »«ناهنجار»را داریم که به اصطلاح، به رفتاری گفته می شود که دارای ویژگی های هنجار اجتماعی نباشد. کسانی که دزدی می کنند، تجاوز می کنند، برسر دیگران کلاه می گذارند، تقلب می کنند و... به طور کلی، افرادی که از قوانین اجتماعی سرپیچی می کنند، ناهنجار نامیده می شوند.


معیار تشخیص هنجار
به هنجار یا نابه هنجار بودن رفتارها، براساس سه معیار یا ازسه دیدگاه زیر، نگریسته می شود :
1.دیدگاه آماری :در این دیدگاه، نابه هنجاری، یعنی انحراف رفتاری از معیار متوسط جامعه. براین اساس، رفتار فرد،هنگامی نابه هنجار می شود که نشانگر ناهمنوایی فرد با هنجارهای اجتماعی باشد.
2.دیدگاه اجتماعی : طبق این دیدگاه، جامعه است که درباره رفتار فرد قضاوت می کند. بدین ترتیب، رفتاری که مورد قبول جامعه نباشد، ناهنجار تلقی می شود.
3.دیدگاه فردی:درجه ناراحتی واختلالی است که فرد، بر اثر ناسازگاری رفتارهایش با رفتارهای دیگران، احساس می کند.براین اساس،اختلالاتی مانند:افسردگی، ترس، اضطراب، شرابخواری، مشاغل نادرست و...که موجب آسیب رساندن به رفتار فرد واجتماع می گردند ـ ناهنجارشمرده می شوند.
هر کدام از این معیارها یا دیدگاه ها، نواقصی دارندونقدهایی برآنهاوارد است ومعمولاًاستفاده مجزا از هر یک ازآنها، انسان را به اشتباه می اندازد.بنابراین، پژوهشگران علوم رفتاری، معمولاًبرای جلوگیری از این خطا در تعیین یک رفتار ناهنجار، هر سه دیدگاه را با هم به کار می برند.مثلاًفردی که هم از نظر آماری، از میانگین جمعیت دوراست، هم خود احساس ناراحتی می کند وخوش حال نیست وهم با اجتماع خود ناسازگار است ورفتارش برخلاف انتظار وارزش های جامعه است، فردی ناهنجار نامیده می شود.

کارکرد هنجارها
با توجه به مطالب گفته شده، می توان به اهیت هنجارهای اجتماعی وکارکردهای بسیاری که در جوامع برعهده می گیرند، بیشتر پی برد.هنجارها، روابط اجتماعی را تنظیم می کنند وبا رعایت آنها نظم اجتماعی به وجود می آید. اگر در شبکه وسیع روابط اجتماعی، هنجارها رعایت نشوند،زندگی اجتماعی، مختل وجامعه عملاًفلج می شود.
هنجارها، حتی گاهی اوقات به جای غریزه برای انسان ها عمل می کنند؛چرا که در جایی که فرد، تنهاست وهیچ کس اورا کنترل ومجازات نمی کند،رفتارش براساس هنجارهای آموخته شده خواهد بود وبدین ترتیب، دیگر نیازی ندارد که فکر کند مثلاًچه طور غذا بخورد یا چه طور عبادت کندو...واین، هنجارها هستند که کار او را آسان می کنند.از طرفی، در صورتی که ناهنجاری ها درجامعه گسترش پیدا کنند، باعث شکسته شدن هنجارهای مهم اجتماعی می شوند و بین دوگروه شهروندان هنجارمند و ناهنجار، کشمکش هایی ایجاد خواهد شد که باعث اخلال در نظم اجتماعی خواهد شد و نیز باعث صرف هزینه های هنگفتی خواهد شد که به منظور کنترل اجتماعی و هنجارمند کردن افراد ناهنجار جامعه به کار گرفته می شوند.
این کارکردها وکارکردهای دیگری که می توان برای هنجارها در نظر گرفت، ما را به این نتیجه میرسانند که هنجارپذیر و هنجارمند بودن افراد،می تواند نقش بسیار مهمی در رشد، توسعه، رفاه وآسایش افراد یک جامعه ایفا کند و به همین دلیل، در ادامه این مقاله، به منابع وسرچشمه های شکل دهنده هنجارها و روند شکل گیری آنها می پردازیم.

منابع آموزش هنجارها
مرحله بعد از تشخیص رفتار ناهنجار، درمان و نیز پیشگیری از بروز این نوع رفتار در جامعه است و بسیار متناسب است که به منابعی که هنجارها رابه افراد جامعه آموزش می دهند، رجوع کنیم و با بررسی و یافتن نقاط ضعف آنها، دریابیم که در چه مرحله ای به غلط، به جای انتقال رفتار به هنجار،رفتار نابه هنجار به فرد، آموزش داده شده است.
1.خانواده
اساسی ترین نهاد برای جامعه پذیر کردن کودکان، بویژه در سال های حساس نخستین زندگی، خانواده است که کودکان را تحت شرایط صحیح وسالم اخلاقی تربیت می کند وآنها را آماده می سازد تا توانایی های بالقوه خود را شناسایی کنند وبه عنوان افراد بالغ، نقش های سودمند را در جامعه بر عهده بگیرند. در حقیقت، در خانواده است که کودکان می آموزند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط،و چه چیزی خوب است وچه چیزی بد.
با این حساب، محیط گرم ودوستانه خانواده که در آن، پدر ومادر واعضای دیگر خانواده با یکدیگر روابط خوب وصمیمانه ای دارند،می تواند بستر را فراهم کند که معمولاًدرآن،کودکانی سالم با شخصیتی مثبت وفعال به بار می آیند که بازتاب محبت وعلاقه خانوادگی را به صورت همکاری وکمک به یکدیگر در محیط خانواده وهمدردی و ایجاد روابط و پیوندهای صمیمانه با دیگران در محیط اجتماع، نشان می دهند.یافته هایمحققان در بسیاری از نقاط جهان نشان داده که تعداد زیادی از بزهکاران وکجروان اجتماعی ای که به هنجارهای جامعه پایبند نیستند، در دوران کودکی، از نوازش مادر و محبت پدر، محروم بوده اند و همواره از این کمبود، رنج می برند.
عشق مورد بحث مانیز رفتاری غیر هنجاری است که خانواده می تواند درباره آن، آموزش هایی مثبتی به فرزندان خود بدهد و مثلاًبه آنها بیاموزد که چگونه گفتار ورفتار واندیشه خود را کنترل کنند تا محبت ها یشان به دیگران، از هنجار، خارج نشود و بتواند در روابطشان با دیگران غلبه قوای عقلانی (شناختی )خود را حفظ کنند. خانواده ای که در آن، عاشق شدن، فرآیندی طبیعی و رفتاری هنجار محسوب می شود و اعضای آن، پس از هر عشقی، به جای تفکر و خویشتنداری و مشورت های توام با حیا واعتماد و تحقیق وارزیابی های عاقلانه، سریعاً به روابط بی ضابطه وازدواج های ناپایدار کشیده می شوند، نمی تواند الگوی تربیتی خوبی برای فرزندانش باشد ودر بحران ها(ازجمله بحران «عشق»که ممکن است برای هر نوجوان یا جوان اتفاق بیفتد ) فرزندان خود را حمایت وراه نمایی کند.
2.مدرسه
یک سلسله هنجارهای رفتاری وجود دارد که افراد، به دلیل عضو بودن در جامعه باید خود را باآن هنجارها تطبیق دهند. مدرسه می تواند با شبیه سازی این محیط در مقیاس کوچک تر وآموزش این مهارت ها، کودکان ونوجوانان را با هنجارهای مورد نیاز برای ورود به جامعه در سال های آینده، آشنا نماید. بنا بر این، نمی توان از تاثیر آگاهی بخشی و رفتار محبت آمیز و در عین حال، عاقلانه مسئولان مدرسه ـ به عنوان راه نما والگو برای دانش آموزان ـ چشم پوشید ؛چرا که در کودکی، دانش آموزان، معمولاًرفتار معلمان را الگوی عملی خود قرار می دهند واگر در مقابل ناهنجاری های کودکانه آنها رفتار نادرست و نسنجیده ای صورت گیرد، چه بسا زمینه ساز ناهنجاری های بزرگ تری در جامعه شود و در نوجوانی نیز پذیرش زیادی نسبت به شخصیت های محبوب خود (از جمله، معلمان مهربان وآگاه ودلسوز)دارند.
3.گروه همسالان
تاثیر گروه همسالان، در دوره بلوغ به اوج خود می رسد. دوره بلوغ، دوره ای است که نوجوانان، طبق سلیقه ها، نحوه پوشش، ارزش ها و قهرمانان خود، آماده شکل بخشیدن به رفتار اجتماعی خود می شوند و در آینده باید با آن در جامعه زندگی کنند و براساس آن، با دیگران ارتباط برقرارنمایند.گروه همسالان می تواند از طریق اعطای پاداش یا همنوایی با رفتارهای مورد قبول نوجوان ویا انتقاد و طرد او دربرابر رفتارهای ناپسندی که از خود بروز می دهد،تاثیری بسیار نیرومند بر رفتار و شخصیت اجتماعی وی اعمال نماید.
با این حساب، اگر فرد تا این سن، مهارت های ارتباطی درست واز جمله، مهارت مهر ورزیدن را نیاموخته باشد، این مرحله، بهترین وموثرترین وصد البته، حساس ترین دوره برای او خواهد بود، تا خود را با دیگران همراه کند و به عبارتی، هنجارهای اجتماعی را بیاموزد. اما نکته حساس دراین موقعیت، شخصیت دوستانی است که فرد در این سن برای خود انتخاب می کند ؛چرا که اگر این دوستان، شخصیتی سالم وهنجارمند داشته باشند واز روی دلسوزی، با او رفتار نمایند ودر مواقع مورد نیاز، راهنمایی ها یا انتقادهای ضروری را به او عرضه کنند،شخصیت فرد نیز در مسیر درست شکل خواهد گرفت. اما اگر دوستان هم خودشان اصول مهر ورزی ودوستی را نشناسند یا مهم تر ازآن حتی آن اصول را قبول نداشته باشند، سوق یافتن به سمت ناهنجاری ها (از جمله، شیفته ظاهر آدم شدن و عشق های داغ و دوستی های خیابانی و ازدواج های زودرس )،نتیجه کاملاً واضح چنین دورانی است.
4.وسایل ارتباط جمعی
وسایل ارتباط جمعی، ابزارهایی هستند که در یک جامعه ازآنها برای ابلاغ پیام ها و بیان افکار وانتقال مفاهیم (ازجمله مفاهیم تربیتی )به دیگران استفاده می شود.بررسی آثار این وسایل، یکی از پیچیده ترین مباحث در بحث ناهنجارهاست. برای مثال، درباره رفتار خشونت آمیز ناشی از وسایل ارتباط جمعی، پژوهش های فراوانی انجام شده است وبرخی برای توجیه پدیده افزایش پرخاشگری در جامعه صنعتی وشهری امروز، وسایل ارتباط جمعی را مسئول می دانند ؛زیرا در بسیاری از فیلم ها،مجلات، روزنامه ها،کتاب ها،کانال های تلویزیونی، و ماهواره ای و...می توان تصاویر ومطالبی را یافت که درآنها به طور مستقیم به خشونت، تهاجم وجنایت، بیش از حد پرداخته شده است، حال آن که ثابت شده است که نمایش اعمال خشونت بار، کشتار،جنایت، خون آشامی. نیز صحنه های منفی هیجان انگیز در فزونی و تشدید کجروی ها اثر به سزایی دارد.
تاثیر فیلم های سینمایی وتلویزیونی وبویژه نوع رفتار شخصیت های اصلی داستان ها ونیز تاثیر گزارش هایی که از زندگی شخصی ستارگان سینما وتلویزیون وقهرمانان ورزشی و...در رسانه منتشر می شود،بر روی جوانان وزندگی وسر نوشت آنها، غیر قابل انکار است. متاسفانه، اغلب رسانه های دیداری جهان، ابزار تجارت اند وبه پیامد های آنچه مستقیم یا غیر مستقیم آموزش می دهند، اهمیتی نمی دهند و به عنوان مثال، عشق های زود گذر وداغ را چنان به تصویر می کشند که ضمیرنا خود آگاه مخاطب، آن را به عنوان پدیده ای خوشایند می پذیرد، در حالی که پیامدهای تلخ وعذاب آورآن (همچون:صدمات روحی وجسمی، بی وفایی و جدایی، افسردگی و ازدواج گریزی، از دست دادن بسیاری از فرصت های پیشرفت و..)را کمتر به تصویر می کشند، بماندکه غالباًبه لذت بردن از «حال »،دعوت می کنند وبی وفایی وخیانت وجدایی ودلزدگی را هم جزئی از طبیعت واقتضای غریزه نشان می دهند، چنان که گویی وجدان واخلاق وفضیلت وانسانیت وخدا وآخرت، افسانه هایی بیش نیستندوانسان، هیچ گاه در برابر جسم وروح وعمر ورفتار وگفتار خویش، پاسخگو نخواهد بود !
5.فرهنگ
باید توجه داشت که تمام موارد بالا، در قالب فرهنگ جوامع مختلف عمل می کنند. پس نوع فرهنگ ومحتوای فرهنگی که این عوامل تحت نظارت آن، به آموزش هنجارها به افراد جامعه می پردازند نیز بسیار اهمیت دارد. برای مثال، بعضی از فرهنگ ها هستند که در دل خود، بیشتر به مهر ورزی صادقانه (برادرانه )وروابط معنوی بین افراد تاکید می کنندوما می توانیم این مورد را به وضوح در فرهنگ های شرقی (بویژه فرهنگ اسلامی )،مشاهده کنیم ؛در حالی که در فرهنگ غرب، بر روابط سود جویانه وفرصت طلبانه بین افراد، تاکید بیشتری شده است. براین اساس، هنجارهایی هم که در این گونه فرهنگ ها ترویج می شوند،بر اساس منفعت طلبی ولذت جویی هر چه بیشتر استوارند، در حالی که در فرهنگ شرق، مفاهیمی چون :همدلی، یک رنگی، همدردی، رعایت حقوق وحریم دیگران، خویشتنداری، عزت نفس، و...بیشتر به عنوان هنجار مطرح می شوند.
به عنوان مثال، در فرهنگ اسلامی، رعایت عفاف وخویشتنداری در روابط با دیگران (چه هم جنس وچه غیر هم جنس )،یک «هنجار»است ونگاه هوس آلود انداختن به غیر همسر، «ناهنجار »شمرده می شود. در این فرهنگ، همچنین، وارد شدن به فضایی که زمینه بروز رفتارهای غیر هنجاری را در فرد فراهم می کنند، ناپسند شمرده می شود وهر گونه رفتار وگفتاری که فبیح ناهنجاری ها را ازمیان می برد (مثل تماشای تصویر آنها، شنیدن وبه زبان آوردن اشعاری با مضامین آنها، پوشیدن لباس های خاص آنها و...)نیز زشت است.
نتیجه گیری
در یک جمع بندی می توان این گونه نتیجه گرفت که هر چند نمی توان نقش خانواده، مدرسه، همسالان، رسانه های ارتباط جمعی وفرهنگ را در هنجارمند شدن افراد جامعه نادیده انگاشت ویا تاثیر آن را کم وکوتاه دانست، اما نمی توان نقش اراده واختیار خود فرد وشخصیت درونی او را نیز در پذیرش یا عدم پذیرش هنجارها نادیده گرفت. دراین باره، عده ای معتقدند که :انسان، بنا بر ویژگی های جسمانی، فکری، روانی، تربیتی، واجتماعی ای که دارد ویا به دست می آورد، در چارچوب آنچه که از جامعه خود می آموزد، باقی نمی ماند و مختار است که پای خویش را از آن، فراتر نهد وبی گمان اگر جز این می بود، انسان در محدوده فرهنگ زمان خود می ماند، ودیگر نه این همه اختراعات واکتشافات وتوسعه وتحول فنی وزیستی وفکری مقدور بود ونه در طول اعصاروقرون، تغییر فرهنگی به وجود می آمد و نه تاثیر اراده وشخصیت وکاربرد هوش واستعداد وایمان و...افراد را به حریم «اختیار »می کشانید که وجه تمایز اصلی انسان از«حیوان »است. این عامل (اختیار )،به راحتی می تواند جلوی بهانه گیری عده ای را که دیگران ویا شرایط حاکم را مسئول اشتباهات خود می دانند، بگیرد.
به واسطه اراده وایمان است که انسان می تواند اصول مهر ورزی را بیاموزد واگر نگاه نخست او،اورا گرفتار عشق ساخت، خویشتنداری وعفاف، پیشه کند واز نگاه دوم، بپرهیزد وخود را در فضای عشق و ادبیات عاشقی، غوطه ور نسازد ودر عوض به ارزیابی وتحقیق ومشورت درباره طرف مقابل خود بپردازد و اگر او را شایسته دوستی و زندگی مشترک نیافت، در فراموش کردن او و خاطره اش بکوشد تا بلکه بتواند از این «عشق مجازی »،پلی به «عشق حقیقی »ـ که دوستی با خداوند است ـ بزند.