تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

تحقیق و مقاله برای دانش آموزان

هنجار و ارزش‌های اجتماعی

رضا بیگدلی در تحقیق برای دانش آموزان:
هنجار وناهنجار

هنجار ـ که ترجمه (norm)است ـ در زبان لاتین و یونانی، به معنای «مقیاس »آمده است ؛یعنی هر چیزی که بخواهد در یک شبکه کلی تر قرار بگیرد، باید با آن شبکه، «جور »باشد و «مقیاسش »با آن متناسب باشد. در جامعه نیز چنین مقیاس هایی وجود دارد و مثلاً وقتی می گوییم فلانی با ما جور نیست یا تیپش به ما نمی خورد و یا رفتارش با ما فرق می کند، به همین نکته اشاره داریم.
به طور کلی، تمام انسان ها، از صبح که از خواب بیدار می شوند تا صبح روز بعد، تقریباًهر کاری که انجام می دهند، براساس یک نوع هنجار خاص است. رفتارهایی چون :سلام کردن، نعارف کردن، احترام گذاشتن، غذا خوردن، لباس پوشیدن، آرایش کردن، صحبت کردن و...که به طور مستقیم با غیر مستقیم به دیگر انسان ها مربوط می شوند ـ چه در اصل عمل و چه در در شیوه انجام دادن آن، همگی مبتنی بر «هنجار »هستند.
به طور خلاصه می توان سه ویژگی را برای «هنجارهای اجتماعی »در نظر گرفت :
1.هنجار اجتماعی، فعالیت های مشترک وکنش های (رفتاری های )اجتماعی است. یعنی افراد جامعه، با توجه به هنجارهای اجتماعی است که روابط خودشان را با دیگران تنظیم می کنند.
2.هنجار اجتماعی، رفتار یا شیوه ای است که اکثریت جامعه، از آن پیروی می کنند.
3.عدم پیروی از هنجارهای اجتماعی، مجازات در پی دارد.
در مقابل «هنجار »«ناهنجار»را داریم که به اصطلاح، به رفتاری گفته می شود که دارای ویژگی های هنجار اجتماعی نباشد. کسانی که دزدی می کنند، تجاوز می کنند، برسر دیگران کلاه می گذارند، تقلب می کنند و... به طور کلی، افرادی که از قوانین اجتماعی سرپیچی می کنند، ناهنجار نامیده می شوند.


معیار تشخیص هنجار
به هنجار یا نابه هنجار بودن رفتارها، براساس سه معیار یا ازسه دیدگاه زیر، نگریسته می شود :
1.دیدگاه آماری :در این دیدگاه، نابه هنجاری، یعنی انحراف رفتاری از معیار متوسط جامعه. براین اساس، رفتار فرد،هنگامی نابه هنجار می شود که نشانگر ناهمنوایی فرد با هنجارهای اجتماعی باشد.
2.دیدگاه اجتماعی : طبق این دیدگاه، جامعه است که درباره رفتار فرد قضاوت می کند. بدین ترتیب، رفتاری که مورد قبول جامعه نباشد، ناهنجار تلقی می شود.
3.دیدگاه فردی:درجه ناراحتی واختلالی است که فرد، بر اثر ناسازگاری رفتارهایش با رفتارهای دیگران، احساس می کند.براین اساس،اختلالاتی مانند:افسردگی، ترس، اضطراب، شرابخواری، مشاغل نادرست و...که موجب آسیب رساندن به رفتار فرد واجتماع می گردند ـ ناهنجارشمرده می شوند.
هر کدام از این معیارها یا دیدگاه ها، نواقصی دارندونقدهایی برآنهاوارد است ومعمولاًاستفاده مجزا از هر یک ازآنها، انسان را به اشتباه می اندازد.بنابراین، پژوهشگران علوم رفتاری، معمولاًبرای جلوگیری از این خطا در تعیین یک رفتار ناهنجار، هر سه دیدگاه را با هم به کار می برند.مثلاًفردی که هم از نظر آماری، از میانگین جمعیت دوراست، هم خود احساس ناراحتی می کند وخوش حال نیست وهم با اجتماع خود ناسازگار است ورفتارش برخلاف انتظار وارزش های جامعه است، فردی ناهنجار نامیده می شود.

کارکرد هنجارها
با توجه به مطالب گفته شده، می توان به اهیت هنجارهای اجتماعی وکارکردهای بسیاری که در جوامع برعهده می گیرند، بیشتر پی برد.هنجارها، روابط اجتماعی را تنظیم می کنند وبا رعایت آنها نظم اجتماعی به وجود می آید. اگر در شبکه وسیع روابط اجتماعی، هنجارها رعایت نشوند،زندگی اجتماعی، مختل وجامعه عملاًفلج می شود.
هنجارها، حتی گاهی اوقات به جای غریزه برای انسان ها عمل می کنند؛چرا که در جایی که فرد، تنهاست وهیچ کس اورا کنترل ومجازات نمی کند،رفتارش براساس هنجارهای آموخته شده خواهد بود وبدین ترتیب، دیگر نیازی ندارد که فکر کند مثلاًچه طور غذا بخورد یا چه طور عبادت کندو...واین، هنجارها هستند که کار او را آسان می کنند.از طرفی، در صورتی که ناهنجاری ها درجامعه گسترش پیدا کنند، باعث شکسته شدن هنجارهای مهم اجتماعی می شوند و بین دوگروه شهروندان هنجارمند و ناهنجار، کشمکش هایی ایجاد خواهد شد که باعث اخلال در نظم اجتماعی خواهد شد و نیز باعث صرف هزینه های هنگفتی خواهد شد که به منظور کنترل اجتماعی و هنجارمند کردن افراد ناهنجار جامعه به کار گرفته می شوند.
این کارکردها وکارکردهای دیگری که می توان برای هنجارها در نظر گرفت، ما را به این نتیجه میرسانند که هنجارپذیر و هنجارمند بودن افراد،می تواند نقش بسیار مهمی در رشد، توسعه، رفاه وآسایش افراد یک جامعه ایفا کند و به همین دلیل، در ادامه این مقاله، به منابع وسرچشمه های شکل دهنده هنجارها و روند شکل گیری آنها می پردازیم.

منابع آموزش هنجارها
مرحله بعد از تشخیص رفتار ناهنجار، درمان و نیز پیشگیری از بروز این نوع رفتار در جامعه است و بسیار متناسب است که به منابعی که هنجارها رابه افراد جامعه آموزش می دهند، رجوع کنیم و با بررسی و یافتن نقاط ضعف آنها، دریابیم که در چه مرحله ای به غلط، به جای انتقال رفتار به هنجار،رفتار نابه هنجار به فرد، آموزش داده شده است.
1.خانواده
اساسی ترین نهاد برای جامعه پذیر کردن کودکان، بویژه در سال های حساس نخستین زندگی، خانواده است که کودکان را تحت شرایط صحیح وسالم اخلاقی تربیت می کند وآنها را آماده می سازد تا توانایی های بالقوه خود را شناسایی کنند وبه عنوان افراد بالغ، نقش های سودمند را در جامعه بر عهده بگیرند. در حقیقت، در خانواده است که کودکان می آموزند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط،و چه چیزی خوب است وچه چیزی بد.
با این حساب، محیط گرم ودوستانه خانواده که در آن، پدر ومادر واعضای دیگر خانواده با یکدیگر روابط خوب وصمیمانه ای دارند،می تواند بستر را فراهم کند که معمولاًدرآن،کودکانی سالم با شخصیتی مثبت وفعال به بار می آیند که بازتاب محبت وعلاقه خانوادگی را به صورت همکاری وکمک به یکدیگر در محیط خانواده وهمدردی و ایجاد روابط و پیوندهای صمیمانه با دیگران در محیط اجتماع، نشان می دهند.یافته هایمحققان در بسیاری از نقاط جهان نشان داده که تعداد زیادی از بزهکاران وکجروان اجتماعی ای که به هنجارهای جامعه پایبند نیستند، در دوران کودکی، از نوازش مادر و محبت پدر، محروم بوده اند و همواره از این کمبود، رنج می برند.
عشق مورد بحث مانیز رفتاری غیر هنجاری است که خانواده می تواند درباره آن، آموزش هایی مثبتی به فرزندان خود بدهد و مثلاًبه آنها بیاموزد که چگونه گفتار ورفتار واندیشه خود را کنترل کنند تا محبت ها یشان به دیگران، از هنجار، خارج نشود و بتواند در روابطشان با دیگران غلبه قوای عقلانی (شناختی )خود را حفظ کنند. خانواده ای که در آن، عاشق شدن، فرآیندی طبیعی و رفتاری هنجار محسوب می شود و اعضای آن، پس از هر عشقی، به جای تفکر و خویشتنداری و مشورت های توام با حیا واعتماد و تحقیق وارزیابی های عاقلانه، سریعاً به روابط بی ضابطه وازدواج های ناپایدار کشیده می شوند، نمی تواند الگوی تربیتی خوبی برای فرزندانش باشد ودر بحران ها(ازجمله بحران «عشق»که ممکن است برای هر نوجوان یا جوان اتفاق بیفتد ) فرزندان خود را حمایت وراه نمایی کند.
2.مدرسه
یک سلسله هنجارهای رفتاری وجود دارد که افراد، به دلیل عضو بودن در جامعه باید خود را باآن هنجارها تطبیق دهند. مدرسه می تواند با شبیه سازی این محیط در مقیاس کوچک تر وآموزش این مهارت ها، کودکان ونوجوانان را با هنجارهای مورد نیاز برای ورود به جامعه در سال های آینده، آشنا نماید. بنا بر این، نمی توان از تاثیر آگاهی بخشی و رفتار محبت آمیز و در عین حال، عاقلانه مسئولان مدرسه ـ به عنوان راه نما والگو برای دانش آموزان ـ چشم پوشید ؛چرا که در کودکی، دانش آموزان، معمولاًرفتار معلمان را الگوی عملی خود قرار می دهند واگر در مقابل ناهنجاری های کودکانه آنها رفتار نادرست و نسنجیده ای صورت گیرد، چه بسا زمینه ساز ناهنجاری های بزرگ تری در جامعه شود و در نوجوانی نیز پذیرش زیادی نسبت به شخصیت های محبوب خود (از جمله، معلمان مهربان وآگاه ودلسوز)دارند.
3.گروه همسالان
تاثیر گروه همسالان، در دوره بلوغ به اوج خود می رسد. دوره بلوغ، دوره ای است که نوجوانان، طبق سلیقه ها، نحوه پوشش، ارزش ها و قهرمانان خود، آماده شکل بخشیدن به رفتار اجتماعی خود می شوند و در آینده باید با آن در جامعه زندگی کنند و براساس آن، با دیگران ارتباط برقرارنمایند.گروه همسالان می تواند از طریق اعطای پاداش یا همنوایی با رفتارهای مورد قبول نوجوان ویا انتقاد و طرد او دربرابر رفتارهای ناپسندی که از خود بروز می دهد،تاثیری بسیار نیرومند بر رفتار و شخصیت اجتماعی وی اعمال نماید.
با این حساب، اگر فرد تا این سن، مهارت های ارتباطی درست واز جمله، مهارت مهر ورزیدن را نیاموخته باشد، این مرحله، بهترین وموثرترین وصد البته، حساس ترین دوره برای او خواهد بود، تا خود را با دیگران همراه کند و به عبارتی، هنجارهای اجتماعی را بیاموزد. اما نکته حساس دراین موقعیت، شخصیت دوستانی است که فرد در این سن برای خود انتخاب می کند ؛چرا که اگر این دوستان، شخصیتی سالم وهنجارمند داشته باشند واز روی دلسوزی، با او رفتار نمایند ودر مواقع مورد نیاز، راهنمایی ها یا انتقادهای ضروری را به او عرضه کنند،شخصیت فرد نیز در مسیر درست شکل خواهد گرفت. اما اگر دوستان هم خودشان اصول مهر ورزی ودوستی را نشناسند یا مهم تر ازآن حتی آن اصول را قبول نداشته باشند، سوق یافتن به سمت ناهنجاری ها (از جمله، شیفته ظاهر آدم شدن و عشق های داغ و دوستی های خیابانی و ازدواج های زودرس )،نتیجه کاملاً واضح چنین دورانی است.
4.وسایل ارتباط جمعی
وسایل ارتباط جمعی، ابزارهایی هستند که در یک جامعه ازآنها برای ابلاغ پیام ها و بیان افکار وانتقال مفاهیم (ازجمله مفاهیم تربیتی )به دیگران استفاده می شود.بررسی آثار این وسایل، یکی از پیچیده ترین مباحث در بحث ناهنجارهاست. برای مثال، درباره رفتار خشونت آمیز ناشی از وسایل ارتباط جمعی، پژوهش های فراوانی انجام شده است وبرخی برای توجیه پدیده افزایش پرخاشگری در جامعه صنعتی وشهری امروز، وسایل ارتباط جمعی را مسئول می دانند ؛زیرا در بسیاری از فیلم ها،مجلات، روزنامه ها،کتاب ها،کانال های تلویزیونی، و ماهواره ای و...می توان تصاویر ومطالبی را یافت که درآنها به طور مستقیم به خشونت، تهاجم وجنایت، بیش از حد پرداخته شده است، حال آن که ثابت شده است که نمایش اعمال خشونت بار، کشتار،جنایت، خون آشامی. نیز صحنه های منفی هیجان انگیز در فزونی و تشدید کجروی ها اثر به سزایی دارد.
تاثیر فیلم های سینمایی وتلویزیونی وبویژه نوع رفتار شخصیت های اصلی داستان ها ونیز تاثیر گزارش هایی که از زندگی شخصی ستارگان سینما وتلویزیون وقهرمانان ورزشی و...در رسانه منتشر می شود،بر روی جوانان وزندگی وسر نوشت آنها، غیر قابل انکار است. متاسفانه، اغلب رسانه های دیداری جهان، ابزار تجارت اند وبه پیامد های آنچه مستقیم یا غیر مستقیم آموزش می دهند، اهمیتی نمی دهند و به عنوان مثال، عشق های زود گذر وداغ را چنان به تصویر می کشند که ضمیرنا خود آگاه مخاطب، آن را به عنوان پدیده ای خوشایند می پذیرد، در حالی که پیامدهای تلخ وعذاب آورآن (همچون:صدمات روحی وجسمی، بی وفایی و جدایی، افسردگی و ازدواج گریزی، از دست دادن بسیاری از فرصت های پیشرفت و..)را کمتر به تصویر می کشند، بماندکه غالباًبه لذت بردن از «حال »،دعوت می کنند وبی وفایی وخیانت وجدایی ودلزدگی را هم جزئی از طبیعت واقتضای غریزه نشان می دهند، چنان که گویی وجدان واخلاق وفضیلت وانسانیت وخدا وآخرت، افسانه هایی بیش نیستندوانسان، هیچ گاه در برابر جسم وروح وعمر ورفتار وگفتار خویش، پاسخگو نخواهد بود !
5.فرهنگ
باید توجه داشت که تمام موارد بالا، در قالب فرهنگ جوامع مختلف عمل می کنند. پس نوع فرهنگ ومحتوای فرهنگی که این عوامل تحت نظارت آن، به آموزش هنجارها به افراد جامعه می پردازند نیز بسیار اهمیت دارد. برای مثال، بعضی از فرهنگ ها هستند که در دل خود، بیشتر به مهر ورزی صادقانه (برادرانه )وروابط معنوی بین افراد تاکید می کنندوما می توانیم این مورد را به وضوح در فرهنگ های شرقی (بویژه فرهنگ اسلامی )،مشاهده کنیم ؛در حالی که در فرهنگ غرب، بر روابط سود جویانه وفرصت طلبانه بین افراد، تاکید بیشتری شده است. براین اساس، هنجارهایی هم که در این گونه فرهنگ ها ترویج می شوند،بر اساس منفعت طلبی ولذت جویی هر چه بیشتر استوارند، در حالی که در فرهنگ شرق، مفاهیمی چون :همدلی، یک رنگی، همدردی، رعایت حقوق وحریم دیگران، خویشتنداری، عزت نفس، و...بیشتر به عنوان هنجار مطرح می شوند.
به عنوان مثال، در فرهنگ اسلامی، رعایت عفاف وخویشتنداری در روابط با دیگران (چه هم جنس وچه غیر هم جنس )،یک «هنجار»است ونگاه هوس آلود انداختن به غیر همسر، «ناهنجار »شمرده می شود. در این فرهنگ، همچنین، وارد شدن به فضایی که زمینه بروز رفتارهای غیر هنجاری را در فرد فراهم می کنند، ناپسند شمرده می شود وهر گونه رفتار وگفتاری که فبیح ناهنجاری ها را ازمیان می برد (مثل تماشای تصویر آنها، شنیدن وبه زبان آوردن اشعاری با مضامین آنها، پوشیدن لباس های خاص آنها و...)نیز زشت است.
نتیجه گیری
در یک جمع بندی می توان این گونه نتیجه گرفت که هر چند نمی توان نقش خانواده، مدرسه، همسالان، رسانه های ارتباط جمعی وفرهنگ را در هنجارمند شدن افراد جامعه نادیده انگاشت ویا تاثیر آن را کم وکوتاه دانست، اما نمی توان نقش اراده واختیار خود فرد وشخصیت درونی او را نیز در پذیرش یا عدم پذیرش هنجارها نادیده گرفت. دراین باره، عده ای معتقدند که :انسان، بنا بر ویژگی های جسمانی، فکری، روانی، تربیتی، واجتماعی ای که دارد ویا به دست می آورد، در چارچوب آنچه که از جامعه خود می آموزد، باقی نمی ماند و مختار است که پای خویش را از آن، فراتر نهد وبی گمان اگر جز این می بود، انسان در محدوده فرهنگ زمان خود می ماند، ودیگر نه این همه اختراعات واکتشافات وتوسعه وتحول فنی وزیستی وفکری مقدور بود ونه در طول اعصاروقرون، تغییر فرهنگی به وجود می آمد و نه تاثیر اراده وشخصیت وکاربرد هوش واستعداد وایمان و...افراد را به حریم «اختیار »می کشانید که وجه تمایز اصلی انسان از«حیوان »است. این عامل (اختیار )،به راحتی می تواند جلوی بهانه گیری عده ای را که دیگران ویا شرایط حاکم را مسئول اشتباهات خود می دانند، بگیرد.
به واسطه اراده وایمان است که انسان می تواند اصول مهر ورزی را بیاموزد واگر نگاه نخست او،اورا گرفتار عشق ساخت، خویشتنداری وعفاف، پیشه کند واز نگاه دوم، بپرهیزد وخود را در فضای عشق و ادبیات عاشقی، غوطه ور نسازد ودر عوض به ارزیابی وتحقیق ومشورت درباره طرف مقابل خود بپردازد و اگر او را شایسته دوستی و زندگی مشترک نیافت، در فراموش کردن او و خاطره اش بکوشد تا بلکه بتواند از این «عشق مجازی »،پلی به «عشق حقیقی »ـ که دوستی با خداوند است ـ بزند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.